فرض کنید دو عدد سیب داشته باشید. و این سوال را مطرح کنید که من چند عدد سیب دارم. جواب صحیح و “حقیقت”، “دو” خواهد بود. و بینهایت جواب ناصحیح و یا “غیر حقیقی” خواهید داشت. در مورد تمام حقایق نیز چنین گزاره ای مصداق دارد. مثلا رنگ موی شما سیاه است ولی نه آبیست نه صورتی نه قرمز نه بلوند و نه هزار رنگِ دیگر. یعنی میتوان در مورد هر موجودی حقایق بسیاری گفت که هرکدام از این حقایق به صورتِ جداگانه “یکتا” هستند و در برابر هرکدام از این حقایق میتوان بینهایت “غیر حقیقت” قرار داد. این جزو ِخواص “حقیقت” است و تمام گزارههای حقیقی و واقعی و تمام موجودات حقیقی و واقعی مشمول این اصل خواهند شد.
مثالهایی بیشتر:
– ” راست” یکیست و “دروغ” بینهایت. مثلا اگر شما فردی را کشته باشید به خاطر آنکه آن فرد حقیقتا کشته شده و امری واقعی صورت گرفته، اگر از شما بپرسند “آیا او کشته شده؟”، آنگاه شما “یک حقیقت” و یا سخن راست دارید که بگویید “بله” و “چندین غیر حقیقت” یا سخن دروغ دارید که بگویید “نه” و یا “نمیدانم” . و اگر سوال را تغییر دهند و بپرسند ” چه کسی اورا کشته”، آنگاه شما باز هم “یک حقیقت” برای گفتن دارید و آن “من” است و بینهایت “غیر حقیقت” برای گفتن.
– تمامیِ نظریات علمی شامل این اصل میشوند. با آمدن نظریهی جدید و اثبات کارآمدی آن نظریهی قبلی ساقط میشود. و آنگاه “یک” نظریه خواهیم داشت و “چندین” نظریهی ساقط شده و از رده خارج شده. چون در عالمِ حقیقت دلیل وجودی یک روند و اتفاق نمیتواند همزمان با چندین نظریه توجیه شود. مگر آنکه در حوزههای گوناگون بحث شده باشد که به “تفاوت حوزهی سوال و پاسخ” باز میگردد.
– به کار بردن “نور” در قرآن به صورت مفرد و “ظلمات” به صورت جمع. و همچنین به کار بردنِ “صراط” و “سبل”.
” تفاوت حوزهی سوال”:
به هر حقیقتی میتوان از منظرهای گوناگونی نگریست. و در هر منظری “حقیقتی” در مورد آن “حقیقت”ِ مورد بحث بیان کرد. و باز هم میتوان بینهایت “غیر حقیقت” در مورد آن “حقیقت” و در یک منظر و حوزهی مشخص بیان کرد. برای مثال فرض کنید یک لیوان آب دارید. از یک نفر میپرسید ” این چیست” و او میگوید “آب”. و از دیگری میپرسید “چقدر از لیوان پراست؟” و او میگوید ” تقریبا نصفِ آن” و از بعدی میپرسید “چند میلی لیتر آب در این لیوان است” و او جواب می دهد “۱۳۰ میلی لیتر” و ……. تا میرسید به یک شیمی دان و از او در مورد تعداد مول های این مقدار آب میپرسید. تمامیِ این جوابها درست است اما در “حوزههای متفاوت سوالی”.
“تفاوت در حوزهی پاسخ”:
گاهی اوقات شما در مورد “یک حقیقت”، یک سوالِ واحد میپرسید اما جوابهای گوناگون میشنوید که همگی درست است. این جوابها باعث ساقط شدن اصل “وحدانیتِ حقیقت” نخواهد بود. زیرا آنهایی که جواب شما را دادهاند در حوزههای گوناگونی پاسخ دادهاند. باز هم همان مثال لیوان آب را میتوان تکرار کرد. شما میپرسید “این چیست” و در مقابل پاسخهایی متفاوت اما “حقیقی” و درست و راست اما در حوزههای گوناگون خواهید داشت، مثلِ :
– یک لیوان آب
– یک لیوان
– یک ظرف شیشه ای که آب درونش است
– آب
– یک لیوان دسته دارِ که تا نصفه آب دارد
– ۱۳۰ سی سی آب
– ۲ مول آب
– نیم کیلو ماده
و ……..
پس باز هم اصل “وحدانیت حقیقت” نقض نمیشود.
حال اگر تمامی این بحثها و اصلِ ” وحدانیتِ حقیقت” درست باشد که از نظرِ من هست این نتایجِ زیبا را میتوان از آن بسط داد:
– اگر حقیقتی وجود داشته باشد، آن چیز واحد است وگرنه وجود ندارد و غیر حقیقیست
– اگر بگوییم خداوند حقیقتِ محض است، پس او واحد است
– اگر بگوییم خداوند وجود محض است و واحد است، پس هرچه غیر از او عدم است و وجود ندارد و حقیقت ندارد
– اگر خداوند نور است و حقیقت است آنگاه ظلمات جایی است که نور نیست و چیزهایی در آنجا “وجود دارند” که “وجود ندارند”. یعنی خداوند هم وجود دارد و هم راست است و ظلمات ( در عینِ وجود) هم وجود ندارد و هم دروغ است.
– خداوند و نور و راستی و حقیقت یکیست و ظلمات بیشمار
– همهی انسانها اگر در نور و راستی باشند وجود دارند و دیده میشوند وگرنه با ورود به ظلمات خود را از هستی ساقط کردهاند
– گزارههای متفاوتی و بیشماری در مورد وجودِ ” هستیِ مطلق” یعنی خداوند وجود دارد که همه ی آنها می توانند در پاسخ به ” حوزههای متفاوت سوال” و یا در اثر “تفاوت حوزهی پاسخ”، متفاوت و در عین حال صحیح و راست و “حقیقی” باشند. یعنی درست است که “خدای عرفا”، “خدای فقها”، ” خدای عیسی”، “خدای موسی”، “خدای محمد”، “خدای ۱۰ سالگی شما”، “خدای ۲۰ سالگیتان”، “خدای باد”، “خدای دریا” و …. از هم متفاوتند اما این تفاوت ناشی از پاسخ و بررسی در حوزهها و درکهای متفاوت است نه کثرت در ذات خداوند.
– تفاوت در دیدگاه نسبت به خداوند در اثر گذشت زمان، دلیل بر متغیر بودن او نیست، بلکه ناشی از رشد و یا تغییر در درک وحوزهی پاسخ است. یعنی اگر شما دچار عذاب شوید خداوند را قهار و منتقم توصیف میکنید و اگر رحمت و نعمت از او نصیبتان شود اورا خدایی مهربان و رئوف مییابید، درصورتیکه خداوند در تمامی لحظات یک حقیقتِ ثابت و لایتغیر است.
– در عالم حقیقت هیچ دو چیزِ مشابهِ یکدیگر وجود ندارد.چون اگر یکی واقعی باشد به ناچار دیگری مجازی و دروغ است. مانندِ تصویر در آینه. حتی دو اتم و دو الکترونِ یکسان و با شرایط مساوی وجود ندارد. ( زمان و مکان نیز جزو شرایط محسوب میشوند)
– حقیقت یکتاست ولی یکتایی حقیقت را نتیجه نمیدهد. مثلا اگر برای پاسخ به سوالی تنها یک جواب وجود داشته باشد، لزوما آن پاسخ بیانگرِ حقیقت نخواهد بود. همانطور که قانونِ نیوتون به دلیل یکتایی تا یکصد سالِ پیش لزوما حقیقت را بیان نمیکرد.
———————————————————————————————————————————————–
پینوشت ۱: در این مورد با بنده بحث کلامی و فلسفی و عرفانی نکنید. این را گفتم که فردا کسی پیدا نشود و بگوید تو که فرقِ قانون و اصل و فرضیه و نظریه یا فرقِ حقیقت و واقعیت را نمیدانی، پس اندازهی فهمت حرف بزن. ما از اول میگوییم که ادعایی نداریم
پینوشت ۲: نمیدانم مشابه این بحث در جایی و قبلا وجود داشته یا نه. اما این چیزیست که سالها در ذهن من غوطه خورده و اگر مجال باشد شاید بتوانم یک کتاب در موردِ آن بنویسم. اما چون خود را جوجه محاسبه مینماییم در نتیجه به همین اندازه ذکرش کافیست.
پینوشت ۳: از کودکی یکی از سوالهای موجود در ذهنم، وحدانیت خداوند بوده است. چند سالیست جوابش را در “وحدانیتِ حقیقت” یافتهام.
تکنوشت ۱: کسی که از گوگل وارد تارنمای “رو به فردا” یِ ما شده بود این عبارت را جسجتجو کرده بود: “خیانت به همسر با تمرینات اختصاصی”. که باعث شد نیم ساعتی مشعوف گردیم.
تکونشت ۲: کسی اگر فهمید بر سر طرح دولت برای هماهنگ سازیِ آزمون دکتری چه آمد به ما هم خبر دهد. قرار بود امسال حتما این طرح اجرا شود.