سپتامبر 262012
 

در این برهۀ زمانی که هر روز به انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر می‌شویم به نظر می‌رسد چینش گروه‌ها و  گرایش‌های مختلف سیاسی روشن‌تر می‌شود. گرچه به ظاهر تعدد طیف‌های سیاسی و افراد مورد نظرشان در وهلۀ اول هر بیننده‌ای را گیج و گم می‌کند، اما برای کسی که کمی از چینش‌های سیاسی ایران آگاه باشد، کاملا واضح است  که اولا  در نهایت بیش از دو یا سه گرایش سیاسی و فکری در مقابل یکدیگر صف آرایی نکرده‌اند و ثانیا این مطرح کردن افراد مختلف به عنوان کاندیدا‌های بالقوه هیچ هدفی جز فمهیدن مزۀ دهان مردم ندارد.

به  طور کلی می‌توان گفت که سه جریان در انتخابات ۹۲ به مبارزه خواهند پرداخت. اول جریانی است که سی و اندی سال است از طیفهای مختلف فکری، چه چپ و چه راست، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، چه کارگزار و چه مشارکتی و چه حزب‌اللهی و بسجی، در تمامی ادوار دولت‌های مختلف، بر سر کار آمده‌اند و از قضا به گونه‌ای هیچ‌گاه هم بازنشسته نشده‌اند. انقلاب را میراث خود می‌دانند و مردم را ابزاری برای بقای قدرت خویش. می‌توان انها را جریان قدرت طلبی دانست که حتی اگر به ظاهر ولایت‌مدار باشند اما در مواقعی که خطری از جانب ولایت آنها را تهدید کند، تمام قد روبروی آن می‌ایستند. جریان دیگر جریان  اصیلِ انقلاب است. جریانی که در طول سالیان گذشته یا در راس قدرت و تصمیم‌گیری‌ها نبوده است یا هرگاه که بوده با انبوه تخریب‌ها و مانع‌تراشی‌ها مواجه شده است. این جریان هیچگاه حزب و گروه و پشتوانۀ مالی‌ای نداشته است که اگر اینگونه بود با ماهیت خود در تناقض بود.

البته جریان سومی را نیز می‌توان در نظر گرفت که چیزی بینابین دوجریان مذکور است. یعنی از طرفی آرمان‌هایی نظیر جریان دوم دارد و از طرفی دیگر قادر به تشخیص جریان دوم از اول نیست و به همین دلیل همیشه فریب جریان قدرت‌طلب  را می‌خورد و به ناچار آلودۀ زد و بندها و سیاست‌بازی‌های آنها می‌شود.

وجود چنین جریان‌هایی در تاریخ نیز بی سابقه نیست. مثلا در زمانۀ حکومت حضرت علی می‌توان جریان اول را به معاویه، جریان دوم را به علی (ع) و جریان سوم را به اشعریون مشابهت داد. نماد قدرت و ثروت، نماد عدالت و حق طلبی و نماد حماقت و نادانی و بعضا تعصب کور.

نکتۀ ضروری در مورد جریان سوم اینست که این جریان بر حسب آرمان‌هایش هیچ گاه در ظاهر همراه و موافق جریان زورگو و قدرت‌طلب نبوده است و حتی می‌توان گفت که اکثرا و در ابتدای راه همیشه حامی و همراه جریان‌های اصیل عدالت‌خواهی بوده‌د. امابا توجه به عدم بینش و بصیرت و حماقت مفرط، دائما مورد سو استفادۀ جریان قدرت‌طلب قرار گرفته تا جایی که در نهایت از آن طرف بام افتاده و به سرسخت‌ترین دشمنان جریان عدالت‌طلب تبدیل خواهد شد. مانند خوارج که از حمایت علی، به دشمنی با او برخواستند.

برای روشن‌تر شدن مطلب می‌توان مصادیق جناح‌ها و حامیان این جریان‌ها در فضای کنونی جامعه را این گونه تقسیم بندی کرد:

۱-      اصولگریان سنتی و اصلاح‌طلبان، حزب مشارکت و کارگزاران از شاخص‌ترین جناح‌های مربوط به جریان اول می‌باشند. افراد شاخص در این جریان: ۱- آقای هاشمی رفسنجانی ۲- آقای قالیباف ۳- آقای لاریجانی ۴- آقای خاتمی

۲-      هیچ حزب و گروهی جز خود مردم از جریان دوم حمایت نمی‌کنند و شاخص‌ترین فرد در این جریان، رهبری عزیز انقلاب است. آقای احمدی‌نژاد نیز به عنوان تابع نظرات رهبری، خارج از تاثیر گذاری ایشان نیستند.

۳-      اصولگرایانِ معتدل، پایداری‌ها و نیروهای همیشه در صحنۀ حزب الله (از آن جنسی که رفتند و سفارت انگلیس را اشغال کردند) که بیشترین ضربه را به جریان دوم زده‌اند و خواهند زد. در مورد افراد شاخص این طیف هم بهتر است که صحبتی نشود، بلکه بهانه‌ای برای فیلتر کردن این وبلاگ به دست دوستان ندهم.

نکتۀ اصلی در انتخابات آینده اینست که جریان عدالت‌خواه به هیچ وجه نخواهد توانست در انتخابات آینده، تمام و کمال با آرمان‌ها و مشخصات سیاسی اجتماعی خودش وارد شود، زیرا به محض شناسایی این جریان  توسط دو جریان دیگر سریعا تخریب خواهد شد. از آنجایی که جریان حماقت (جریان سوم) پایگاه‌های اثرگذار زیادی در بین مردم دارد و مردم هنوز قادر به تفکیک جریان عدالت طلب از جریان سوم نیستند، بنابراین جریان عدالت طلب به هیچ وجه نباید ریسک حضور در انتخابات با تابلوی خود را انجام دهد. زیرا با این کار هم پایگاه‌های رایِ خیل کثیری از مذهبیون و را از دست خواهد داد و هم پایگاه رای بسیاری از گروه‌ها و مردم که خواهان حضور دوبارۀ اصلاح طلبان در عرصۀ سیاست هستند.

از این رو به نظر می‌رسد که زیرکانه ترین انتخاب برای جریان عدالت‌خواه اصیل انقلاب آن باشد که فردی را وارد عرصۀ انتخابات کند که تابلوی یکی از دو جریان دیگر را در دست داشته باشد. فردی مانند آقای مشائی برای کاندیدای مورد نظر این جریان تا لحظه‌ای که مرزهای این جریانات اینقدر نامشخص و مخلوط است (برای عموم مردم)، مهره‌ای ناکارآمد و سوخته است که البته جریان عدالت‌خواه بیشتر از همه به این موضوع آگاه است و مطرح شدن نام آقای مشائی بیشتر یک بازی سیاسیت تا قوای دو جریان دیگر را مستهلک کند.

بنابراین باید منتظر کسی بود که در لحظات نهایی مورد حمایت جریان عدالت‌خواه گیرد. کسی که شاید بیشتر شبیه حسن خمینی باشد تا رحیم مشائی.

———————————————————————————————————-

تکنوشت: این عکس را خیلی دوست داشتم.

اکتبر 172011
 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پنجمین روز سفر به استان کرمانشاه ، در جمع پرشور هزاران نفر از استادان، دانشجویان و دانشگاهیان : “در شرایط فعلی نظام سیاسی کشور ، ریاستی است و رئیس‌جمهور با انتخاب مستقیم مردم برگزیده می‌شود که شیوه خوب و مؤثری است اما اگر روزی در آینده احتمالا دور، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد.”

و این هم مطلبی در سایت خودنویس در واکنش به پیشنهاد آیت الله شاهرودی برای پارلمانی کردن انتخاب رئیس جمهور در جلسۀ مجلس خبرگان مورخ ۲۳ شهریور ۱۳۸۹:

“در هشتمین اجلاس رسمی دوره چهارم خبرگان رهبری، در میان هیاهوی سخنرانی هاشمی درباره تحریم‌ها به گزارش خبرگزاری مهر آیت‌الله شاهرودی در سخنان خود پیشنهاد پارلمانی شدن انتخاب ریاست جمهوری را در مجلس شورای اسلامی و یا مجلس خبرگان مطرح کرد و در ادامه افزود که بحث ولایت فقیه در بین سایر اصول قانون اساسی مظلوم واقع شده است.

بسیاری از بزرگترین دموکراسی‌های جهان بر اساس سیستم پارلمانی اداره می‌شوند. طرفداران این روش معتقدند که سیستم پارلمانی و انتخاب نخست وزیر یا رئیس جمهور توسط نمایندگان مردم موجب می‌شود تا از بروز دیکتاتوری جلوگیری به عمل آید. در اینجا فرصت نقد روش های دموکراتیک نیست اما به خودی خود مطرح شدن این پیشنهاد در مجلسی که طبق قانون اساسی وظیفه نظارت بر کار رهبر و انتخاب رهبر آینده را دارد، حایز اهمیت است. ممکن است چنانچه این پیشنهاد در دستور کار گروهی از اصول‌گرایان باشد در آینده باز هم تکرار شود. اما به راستی هدف از طرح این پیشنهاد چه می‌تواند باشد؟

احمدی‌نژاد در دوره اول ریاست جمهوری خود و در این یک‌سال اخیر با رفتارهای خودسرانه و عجیب خود ثابت کرده که هیچ احترامی برای قانون و قوای دیگر قایل نیست. همچنین حرف شنوی او از رهبر تا جایی است که بر خلاف عقایدش نباشد. عدم برکناری مشایی از پست معاون اولی و همچنین اصرار بر ادامه کار نمایندگان ویژه سیاست خارجی، دو نمونه از رفتارهای خود سرانه احمدی‌نژاد و ایستادگی در مقابل رهبری است. ضمن اینکه با قدرت گرفتن مشایی و ایستادگی او در مقابل اصول‌گرایان، دیگر آشکار شده است که در انتخابات بعدی باید در انتظار یک لشکر کشی بزرگ در میان اصول‌گرایان در ظاهر متحد با حداقل سه طیف فکری باشیم. تیم احمدی نژاد، اصول‌گرایان میانه رو و تندرویان حامی رهبر. برنامه‌ریزی احمدی نژاد برای ساختن مدل روسی با استفاده از مشایی نیز یکی از بزرگترین نگرانی های سایر جناح های محافظه‌کار است.

اگر به هر دلیلی اصول‌گرایان از ایستادگی در مقابل احمدی‌نژاد ناامید شده باشند، پیشنهاد حذف انتخاب مستقیم رئیس جمور می‌تواند راه حلی برای جلوگیری از انتخاب متناوب احمدی نژاد و تیم حامی‌اش باشد. تجربه ثابت کرده در حال حاضر و با ترکیب فعلی مجلس شانس اصول گرایان سنتی برای در اختیار گرفتن کرسی‌های پارلمان بیشتر از تندروهای حامی دولت است. و در واقع با ترکیبی شبیه به همین ترکیب فعلی پارلمان می‌شود رئیس جمهور دلخواهی مانند لاریجانی یا رضائی را بر کرسی ریاست قو مجریه نشاند.

از جانب دیگر این روش پارلمانی یاد آور پیشنهاد فاطمه رجبی نیز هست. همسر غلامحسین الهام چندی پیش پیشنهاد داده بود بهتر است در جامعه ولایت فقیه، انتخابات ریاست جمهوری حذف شود و به جای آن فردی به عنوان نخست وزیر، وظیفه امور اجرایی ر ا زیر نظر رهبری به عهده بگیرد. در این مدل یعنی حذف انتخابات ریاست جمهوری، اختیارات رهبری می‌تواند از حوزه ارشاد و هماهنگی قوا خارج شده و به حوزه‌های اجرایی نیز با دخالت مستقیم در کار قوه مجریه وارد شود.  در این صورت نگرانی‌های اصول گرایان از تک‌روی‌های افرادی مانند احمدی نژاد نیز آسوده خواهد شد.

البته شکی نیست تغییری این چنین در قانون اساسی برای حذف انتخابات ریاست جمهوری، با توجه به سوابق و دیدگاه های جمهوری اسلامی، راهی به سمت یک دموکراسی پارلمانی واقعی نخواهد بود. بلکه بی‌شک محلی خوهد شد برای ساختن موانع جدیدی برای مردم سالاری. اما جای امیدواری است که فعلا این پیشنهاد چندان جدی نیست. شاید هم این پیشنهادی برای رهبری بعدی است که ممکن است بسیار جوان باشد و دیدگاه‌هایی نزدیک‌تر به حکومت اسلامی ولایت فقیهی داشته باشد.”

————————————————————————————————————————————

پینوشت ۱: بعضی از دوستان در همین مدت کم، احنمالا با همین سخن رهبری قافیه را باختند و دست از احمدی نژاد کشیدند!توصیه می کنم صبر کنند.

پینوشت ۲:به  دوستانی که از صحنه آرایی این روزها برای رقابت های انتخاباتی متعجبند باید گفت که لطفا مغزهای کوچکتان را بزرگ کنید! این صف بندی خیلی وقت است که مشخص است. دست کم از یک سال پیش!