بعضی وقتها عکس العملهایی میبینم که در عین حالی که بسیار خوشحالم میکند اما به شدت هم متعجب میشوم. میگویید مثلا چگونه؟؟
مثلا همین ابوی شریف و دوستداشتنی ما؛ گاهی در گفتگوهای شخصییمان در منزل حس میکنم که به هیچ چیزِ این انقلاب و آرمانهایش اعتقادی ندارد. آنقدر همه چیز این نظام و سردمدارنش را به باد انتقاد میگیرد که افسرده و سرخوردهیمان میکند. با خود میگویم این مردی که یک انقلابیِ دو آتیشه بوده و تمام عمرش را در جهادسازندگی صرف خدمت به این آبادی و آن روستا و آن شهر دیگر کرده وقتی چنین میگوید، چه انتظار از امثال من و امثال منست که تنها خوردهایم و خوابیدهایم و فقط سربارِ این نظام و مملکت بودهایم؟
اما یکهو در شبی مانند امشبی، میبینی که همین ابوی جانِ ما که الهی هزار سال زنده باشد و سایهاش بالای سر ما، در دفاع از حرفهای مفت یک نفر که رهبری را به سخره میگیرد چنان با عصبانیت از ایشان دفاع میکند که چشمت از حدقه در میآید؛ البته در حالی که قند در دلت آب میشود.
حال چرا این را گفتم؟ گفتم تا به بعضی از مسئولین تنگنظر و حتما احمقی که چند وقتیست با ما و امثال ما کل افتادهاند بگویم:
ای احمقها، همانهایی که فکر میکنید هیچ چیزتان را قبول ندارند، اگر پایش بیفتد تمام جان و مال و رندگیشان را برای حمایت از این نظام و رهبریش فدا میکنند. شاید حتی آخرین کسانی که پای شما بایستند همین بیچاره ها باشند.
ای احمقها، خیلی از همینهایی که به زور میخواهید در خیابان مسلمانشان کنید، اگر پایش بیفتد از تو و امثال تو صد بار بیشتر مسلمانترند و چیزفهم تر!
ایها الحمقاء، آخر چرا اینقدر نمیفهمید فرق بین دشمن و دوست را؟ آخر چرا نمیفهمید که به خدا با این بگیر و ببند وزور و زندان، دوستان خودتان را کم میکنید؟؟ آخر چرا نمیگیرید که بخدا اشتباهی گرفتهاید؟؟
و در نهایت ای احمقهای عزیز اما کم حوصله، آیا اینقدر قدرت تحلیل و شعور و آنالیز ندارید که بفهمید آنهایی که در ۹ دی آمدند و بساط فتنه را جمع کردند،۱۰۰ برابر پایههای ثابت نماز جمعهای برویِ این نظام بودند در عین حالی که به قیفشان هم نمیخورد اینکاره باشند! حال ما که این همه به قیفمان میخورد طرفدار این نظام و رهبری باشیم چرا پس شدهایم مشتی منحرف که تمام هم و غمتان شده قلع و قمع ما؟؟؟
———————————————————————————————————————————————–
پینوشت ۱: انصافا نمیدانم چرا هیچوقت میل و رغبتی به رفتن به نماز جمعه نداشتهام. از بس که اعصاب خورد کن است خطبههای امامان جمعههایی مثل همین آقای اشکنه خور . کاش فکری به حال نماز جمعهها می شد تا کمی از قیافههای ثابت و تکراری اما کمش خلاصی پیدا کنند. البته من به خیلی چیزها بی میل و رغبتم اما انجامش میدهم.
پینوشت ۲: این دشمن شناسی که رهبریِ عزیز میگویند و دائما تاکید میکنند، خیلی مهم است. اینکه دشمن را از دوست و دوست را از دشمن تشخیص دهیم.
پینوشت ۳: خود من هم بارها شده که این حماقت را کردهام و دوست وخودی و دلسوز را با دشمن و غیرِ خودی و دلمریض اشتباه گرفتهام.لااقلش اینست که اگر اینطور نباشد دهها بار شده که فردی را که خنثی تلقی کردهام، سر بزنگاه، بارها و بارها معتقدتر و دلسوزتر و غیورتر از من نسبت به این نظام و رهبریش دیدهام. امیدوارم که دوستانِ کم حوصلۀ بگیر ببند هم به اشتباهاتشان پی ببرند.
پینوشتِ پینوشت ۳: اکر پی نبرند معلوم میشود که این دوستان نه احمقند و نه دوست! بلکه قد صاف کردهاند برای زدنِ دوستداران و هوادارانِ رهبری و نظام که زیاد هم ازایشان بعید نیست!اما تا اطلاع ثانی آنها را دوستانِ نادان می پنداریم!
تکنوشت: سخنان رئیس جمهور باز هم دلگرممان کرد که هنوز هم محمود را عشقست!