سپتامبر 072010
 

دوستم میخواد بیاد تهران! آخه دانشگاه تهران فوق لیسانس قبول شده بود. زنگ زد ….بعد از سلام و احوالپرسی پرسید:

واسه خوابگاه به نظرت چیا بیارم با خودم؟؟ قابلمه چند تا بیارم؟ قاشق چنگال چندتا؟ لباس اینا چی؟ آهان راستی با کدوم شرکت تعاونی بیام؟؟ ………….

جوابشو با متانت میدادم که دیگه اعصابمو خراب کرد! یهو بهش گفتم:

مرتیکه گنده….۲۴ سالته ها! هنوز عین بچه دوساله ها که میخوان برن مهد کودک نمیدونی چی بیاری؟؟ میخوای بپرسی ” اصولا چندتا شورت و زیرپوشم برای مدت یک ماه نیاز داری؟؟” خاک توسر اون مملکت که تو جوونِ ۲۴ سالشی!

گوشیو قطع کرد …….

بعد یادِ خودم افتادم! یادم اومد که اومده بودم تهران و واسه یک ماه خوابگاه بهمون نداده بودن! ناچار توی نمازخونه‌ی یکی از خوابگاهها بساط پهن کرده بودیم با چند نفرِ دیگه و تمام وسایلمونم هر روز دونه دونه از تو چمدون در میاوردیم و دوباره میذاشتیم توش! البته چمدون من یه کوله پشتیِ فینگیلیِ تیتیش مامانی بود که یه حوله هم توش به زور جا میشد.

مامان بابا هم که زنگ میزدن کلی واسشون از شیک بودن و بزرگ بودن اتاقی که بهمون دادن و اِندِ کیفور بودن حال و اوضاعمون میگفتم و شَنگ میزدم. واقعن هم شنگ میزدما!!!

تازه تو همون اوضاع احوالِ “خر بیار باقالی بار کن” بود که والده‌ی مکرمه دخترِ یکی از دوستان سابقشونو برای ما پسند کرده بودن. هماهنگیای اولیه صورت گرفتو قرار شد “بریم” خواستگاری! البته بریم که نه؛ در واقع “برم” خواستگاری!

کت شلواری جور کردم و پوشیدم و سر خیابون حافظ اونم پایین تر از جمهوری یه تاکسی دربست گرفتم به مقصد شهرک غرب! ۸ تومن تاکسی ۸ تومن گل و ۸ تومن یه کمربند که شلوار شره نکنه بیاد پایین دادم به راننده و دادم به گل فروش سر یه بیمارستان و دادم به یه لباس فروشی تو راه تا رسیدیمو “زینگِ” در خونشونو زدم و عین سرِ خر تلپ شدم خونه‌ی ایشالا همسرِ گرامِ آینده!!!!!

حالا مرتیکه گنده یک سال مامانش واسش آب سیب گرفته که رتبش بشه زیر صد که چی؟؟ که بیاد تهران و دانشگاه تهران که ندونه که اصولا چند بار در ماه مامانش یا باباش میبرنش حموم که بدونه چنتا شورت و زیرپوش و لیف و صابون و تیغ و البسه میخواد!!!!!!!!؟

یعنی حیف گاری که ببندی به این “از خر کمتر”

————————————————————————————————————————————————

پینوشت ۱: اصولا “از خر کمتر” ها در حال رشد و نمو درجامعه آن هم به صورت نمایی می‌باشند.

پینوشت ۲: آن خانمِ خوشگلِ با حجابِ شیرین زبان، به دلیل ” از خر کمتر” بودن نصیبِ منِ خر نشد! خدا را شکر

پینوشت ۳: وارد اتاق همان خانمِ فوق‌الذکر که شدم از لنگه پای عروسکِ بیرون زده از زیر تختش فهمیدم که هنوز شوهر برایش زود است! کتاب‌های قفسه‌ی کتاب نیز به خاطر هول زدن در جمع کردن اتاق دست کمی از عروسک بیچاره نداشتند! اکثرا چپه و وارونه بودند! دختر خانم در حین گفتگو گفتند : “مگه به مامانتون نگفته بودم من دوست دارم خواستگارم با لباسِ اسپورت بیاد خواستگاری؟ ”

تکنوشت ۱: کسی می‌داند آیا تعبیر این خواب چیست ؟ ” در نیمکت اول کلاس نشسته باشی و معلم تو در حال نوشتن چیزهایی بر روی تخته باشد. در دست تو مکعب سفیدی باشد که بر روی وجه‌های آن سرمشق‌های معلم را بنویسی و چه زیبا بنویسی! آنقدر که خودت از ذوق مرده گردی! معلم برگردد و به تو بگوید “آفرین”. سرت را بالا می‌آوری تا در چشم‌های او نگاه کنی. و او کسی نباشد جز امام خمینی. با لباسی سفید و یک عرقچین سیاه بر سر در حالی که  دستانش را از پشت به هم گره زده “

[suffusion-the-author]

[suffusion-the-author display='description']

  ۳۸ Responses to “” از خر کمتر””

  1.  

    سلام سرهنگ بازنشسته، چه وبلاگ با حالی داری کلا متفاوته از بقیه وبلاگ ها.
    آخه کی میره شهرک غرب خواستگاری؟؟؟؟؟
    حالا بگو ببینم تعداد خواستگاری رفتنات از مرز ۱۰۰ تا عبور کرده یا نه؟
    حسام الدین: به به ممد تق خودمون! خوبی حاجی! نه بابا! هنوز با تعداد انگشتان دست میشه شمردشون!

  2.  

    l9SDqA evxfojkgpdem, [url=http://ojdadruzhnqs.com/]ojdadruzhnqs[/url], [link=http://xirxlrwutpbh.com/]xirxlrwutpbh[/link], http://fsotvlpserit.com/

  3.  

    ۳qOvAE xrhdxwuntukk, [url=http://uqjbwkfwwoxk.com/]uqjbwkfwwoxk[/url], [link=http://udnyrqejxbvk.com/]udnyrqejxbvk[/link], http://kokgzpyqqtws.com/

  4.  

    وای آقای معین؟! اول از همه به یاد بیارید عنوان نوشتتون چیه بعد دوباره نظراتم را بخوانید ان شاء الله علامت سئوالاتون برطرف می شه. عیدتون هم مبارک.

  5.  

    سلام

    عیدتون مبارک.

    پست عجیبی بود هاا!

    از خر کمتر چیه بابا؟!(نیشخند)
    ..
    ما هم از اون دختره خوشمون نیامد(نیشخند مجدد)(خنده)
    ..
    اینجا چون شکلک نداره ما مجبوریم از شکلک های مملکت خودمون استفاده کنیم(چشمک)

  6.  

    اگرچه من تو مبحث خوابگاهی بودن و دور از خانه بودن ید طولایی دارم ولی فکر میکنم اگر در موقعیت شما بودم در قسمت آخر (یعنی خواستگاری) خر می شدم.

  7.  

    منم نمی دونم ازدواج شما چه دخلی دارد به خواب! اصلا نمی دونم این برداشت شما چه دخلی داشت به نظر من؟! شاید برای این که فاصله نگذاشتم. من فقط پرسیدم اون دفعه که مزدوج نشدید حالا مزدوج شدید؟ کلی گفتم. خوب این خیلی خوبه که باور دارید کودک درون لازمه ی زندگی است. و اما خواب می پرسم و نتیجه رو می گم.

  8.  

    سلام علیکم.

    با ادب باش مرد مومن!
    یعنی ما از خر کمتریم؟!

  9.  

    خانم خوشگل با حجاب شیرین زبان!!! این جدی بود یا تکه پرانی؟!

  10.  

    سلام. متن جالبی بود! و خاطرات جالب تر! شما هم از آن دست آدمها هستید که عروسک را مایه ی کودکی می دانند. خوبه گاهی سرکی به کودک درون زد. گاهی دنیای بزرگی آنقدر سخت و عذاب آور می شود که چشم می گذاری و بعد می پری پشت کودک درون. حتم دارم با آن روحیه تان اصلا درک نکردید چه گفتم! البته در مورد آن خانم غرضشان را مطلع نیستم. خوب حالا شما مزدوج شدید؟ اگر تعبیر آن خواب برایتان مهم باشد بپرسم و بنویسم.

    •  

      سلام
      نخیر! شلختگی را نشان کودکی میدانم! شاهد ان هم این که خودم هنوز که هنوزه عاشق کارتون دیدنم! عاشق بچگی و بچگی کردن و پاک بودن فرق دارد با اینکه عقل کسی هنوز رشد نکرده باشد!
      ازدواج من چه دخلی به خوابی دارد که کس دیگری دیده؟؟؟ اگر خواب من بود میگفتم خواب “مرا” تعبیر کنید!
      ممنون میشم تعبیرشو بگین

  11.  

    بعد مادر این اقایون که می خوان برن خواستگاری، پشت تلفن می گن پسرشون فوق لیسانس داره. اما ………………………………………………….. همونی که حضرت عالی فرمودین کاملاً متین است و حتی از سر این جور آقایون هم زیاده. حتی خانمها. چرا انحصاریش کنم؟ حتی اینگونه خانمها.
    این دقتتون در مکان خواستگاری خیلی جالب توجه بود. دومین نفری هستید در آقایون که می بینم، اینجوری متوجه فضا هستند و براشون هم مهمه.
    تعبیر تک نوشت رو نمی دونم. اما هر چی که هست خوب به نظر میاد و خوش به سعادت بینندۀ خواب……….. ما اووووووووووووووووه چقدر باید بدوئـــــــــیم………………………………………….
    ****
    من چرا مشکلی با کامنت دونی شما ندارم؟ اونهایی که مشکل دارن چه مشکلی دارن؟؟؟

  12.  

    *متاسفانه خیلی از خانواده ها بچه هارو ، برای زندگی کردن بار نمیارن ! دختر و پسر ها ناز پرورده ، بزرگ می شن و تحمل کوچکترین ناملایمتی رو ندارن . اوایل انقلاب یه جوون بیست و یکی دو ساله فرمانده یک لشکر بود !!
    * در مورد خواب انشالله که خیر است .

  13.  

    از این دست بچه ها دور و بر همه مون فکر کنم پیدا بشه. مشکل نسل جدید ما هم هست. نسلی که فقط به درد پشت کامپیوتر می خورد و بازی کردن و چت کردن و زر زدن. اما خب این اصطلاح خوبی نیست که به کار بردید. با طنز موافقم به شدت. اما این جوری دیگه یخده زیادی رک گویی است. تو ذوق می زنه. البته می بخشید. صرفا نظر خودم بود.

    دیگر اینکه می خواستم بهت بگم که چرا به اون بنده خدا جواب نه دادی و به هم ریخته بودن اتاق و کتاب ها دلیل بر این نمی شه، که جمله بعدترش رو دیدم. و گقتم دمت گرم که جواب نه دادی.

    دیگرتر این که چقدر به خواب ها اهمیت می دی! رویای صادقه رو خیلی از علما براش نه حجیت قائل ند نه شانیت، چه برسه به خواب های معمولی. بی خیالش.

    دیگرتر تر اینکه پیش پیش عید مبارکات باشه.

    •  

      سلام
      از طرز نوشتنم معلوم است که طنز است و اینکه من به کس خاصی اشراه نکرده ام! هشدار دادم به کسانی که ریششان در آمده ولی هنوز یک چک را تنمیتوانند ببرند بانک پول کنند! به هر حال اگه تو ذوقتون خورده معذرت :) اهمیت به خواب نمیدم! عزیزی این خواب را دیده و تعبیر خواسته! همین
      عید تو هم مبارک عزیز

  14.  

    سلام ما هم چشم بسته تایپ میکنیم.تا شاید شما دلتون به رحم بیاد و این کامنتدویتون را درست کنید.راستش هنوز درگیر ادبیات این پستتون هستم.این ادبیات را همون دانشگاه تهران پاس کردید؟؟بسی هم به خاطر جلسه خواستگاری که تعریف کرده بودید خندیدم.یا علی

  15.  

    سلام دل انگیز
    منم از این خر کمترها رو دیدم. یکی شون که قراره وکیل پایه یک هم بشه.( به قول طغرل برره : یعنی تو ببین وسعت خریته)

    خدا به داد برسه!!!

  16.  

    احتمالا مطلبی که اون آدمای پاستوریزه مینویسن تو وبلاگشون در مورد کسانی که با یه کوله پشتیِ فینگیلیِ تیتیش مامانی میان تهران هم باید خوندنی باشه!!!

  17.  

    نقل از سازش:
    یعنی حیف گاری میدون شاه که ببندی به این “از خر کمتر”

    جواب تکنوشت:
    یعنی خاک تو سر مملکتی که تو قرار باشه بشی رهبرش!!!
    (حالا اگه شدی هوای ما رو هم داشته باش)

  18.  

    راستش پسندمان نشد!
    اولا ، آقاجان ادب داشته باش!
    دوما ، بگذارید آنهایی که باید فیل شده باشند و هنوز …… هستند فیل بشوند ، بعد به اسب هایی که ….ن گیر بدهید!
    سوما ، حیف اون پی نوشت سوم نبود پای این پست!
    به قول آن خانمه توی بی وفا، فس ِ مخ ِ مان در رفت!

    •  

      سلام
      خوب شما پارامترهای مورد پسندتان را بگویید! ما هم مورد پسندتان مینویسیم! هر خط هزار و پانصد تومان! خوبست؟؟؟
      اولا اینکه اگر ما ادب نداریم شما از بی ادبیِ ما بیاموز ادب را
      دوما جواب ندارد
      سوما هم همینطور
      اون خانمه رو هم نمیشناسیم :D

  19.  

    سلام
    ۱- دوباره دارم چشم بسته می نویسم. این کامنتدونی رو یک فکری به حالش بکن. باور کن من ویندوزم رو هم عوض کردم. باز با کامنتدونیت مشکل دارم.
    ۲- اگه واقعا این طوری فکر می کنی باید بگم حالا حالاها دوماد بشو نیستی. وقتی هم بشی می فهمی چه کلاه گشادی سرت رفته.
    ۳- اون دفعه که خواب آقا رو دیده بودی این بارم خواب امام. ایشالا هرچه زودتر شهید شی. اون دنیا دوماد بشی. حور مقصورات فی الخیام. لم یطمثهن انس و جان.
    عیدت مبارک
    این چند روزه هم غنیمته برامون دعا کن برادر

پاسخ دادن به حسام الدین معین درباری لغو پاسخ

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>