آوریل 152011
 

امروز در وبلاگ یکی از دوستان (پابرهنگان) مطلبی با عنوان ” رابطه‌ی ما و ولی فقیه، رابطه‌ی ارشادی و تکلیفی نیست ” خواندم که واکنشی بود در جواب به اظهارات آقای “جوانفکر” در رابطه با “ارشادی” دانستن نامه‌ی رهبری به رئیس جمهور در خصوص به مصلحت نبودن انتصاب آقای “مشایی” به سمت معاون اولی { البته آقای جوانفکر کلا تکذیب کرده بودند!  حالا چه چیز را نمی‌دانم} .در ابتدای این نوشته خاطره‌ای از زبان آقای ناطق از زمان ریاست جمهوری رهبری در مورد اختلاف نظر ایشان با امام در مورد نخست وزیری آفای موسوی، آورده شده است که بسیار خواندنیست:

“مقام معظم رهبری در مقام رییس‌جمهوری در یک محذوریت عجیبی قرار گرفته بودند. از یک طرف احساس می‌کرد از نظر شرعی و وظیفه، به مصلحت کشور نیست مهندس موسوی را معرفی کند و از طرف دیگر نظر امام آقای موسوی بود. بنابراین برای حضرت امام نامه‌ای نوشتند که اگر حضرت‌عالی تشخیص می‌دهید که باید مهندس موسوی را معرفی کنم، حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی‌دانم، نخست وزیر کنم، مگر این که حکم ولی فقیه بالای سر او باشد. حضرت‌عالی حکم کنید تا من ایشان را بگذارم. امام هم می‌فرمودند: من حکم نمی‌کنم. من حرف خودم را می‌زنم.

بن‌بست عجیبی پیش آمده بود. جریان بن‌بست نخست‌وزیری خیلی اوج گرفت. پنجشنبه‌ای بود که خدمت آقای هاشمی رفتم. ایشان در حیاط منزل‌شان به تنهایی مشغول مطالعه برای نماز جمعه‌ی فردا بودند. گفتم آقای هاشمی شرایط بدی پیش آمده، موضوع نخست‌وزیری را حل کنید، از یک طرف امام می‌فرمایند نظر من آقای موسوی است از طرفی هم آقای خامنه‌ای می‌گویند اگر نظر امام این است، حکم کنند تا من در قیامت توجیه شرعی داشته باشم، این باید حل شود”

و در ادامه:

“برای حل این مشکل، آقای ناطق نوری به همراه آقایان مهدوی کنی، جنتی و یزدی به دیدار حضرت امام رفتند تا از امام، حکم معرفی موسوی را به مجلس برای آیت الله خامنه‌ای بگیرند تا از این طریق وی به مجلس معرفی گردد. وقتی موضوع را ناطق نوری با امام مطرح کردند ایشان فرمود: «من حکم نمی‌کنم اما من به عنوان یک شهروند حق دارم نظر خودم را بدهم یا خیر…» و بعد امام به دلیل این که برخی از رجال سیاسی این گونه گفته بودند که حذف موسوی باعث تضعیف جنگ خواهد شد و در آن مقطع هم برای امام هیچ چیزی مهم تر از سرنوشت جنگ نبود، اشاره کردند که مصلحت است که موسوی باشد.”

و در نهایت آقای خامنه‌ای با شنیدن این موضوع گفته‌اند “برای من اتمام حجت شد”.

در این نوشته نویسنده پس از ذکر نکاتی دیگر به این نتیجه رسیده‌ که سخنان ولی فقیه ارشادی و تکلیفی ندارد و همگی واجب الاطاعه هستند.

پس از خواندن این نوشته سوالاتی در ذهن من ایجاد شد که لازم دانستم آن‌ها را نه تنها برای جناب آقای پورغلامی بلکه به خاطر اهمیت آن برای دوستان دیگر نیز، به صورت نکاتی مطرح کنم { هرچند خوانندگان این خرابه‌ی ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد، که نمیرسد}:

۱- از سخنانی که آقای ناطق نوری مطرح کرده‌اند مشخص می‌شود این اختلاف نظر مربوط به چند روز و چند هفته نبوده است، بلکه تردید آقای خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت) برای معرفی آقای موسوی به گونه‌ای طولانی شده بوده است که خیلی از خواص و  حتی عوام نیز از آن اطآزمون ولایت پذیریلاع داشته‌اند. در این صورت، ایشان، هم می‌دانسته که نظر امام در این مورد چه است و هم شک و تردید داشته که نظر امام را ساری و جاری کند یا نظر خودشان  را. پس اگر در آن زمان “سایت الفی” وجود داشت، احتمالا روزشمار ولایت پذیری آقای خامنه‌ای (رئیس جمهور آن زمان) شاید نه تنها از یک هفته بلکه از یک ماه هم بیشتر کنتور می‌انداخت.

۲- در قسمتی از آن خاطره امام فرموده بودند: “من حکم نمی‌کنم اما من به عنوان یک شهروند حق دارم نظر خودم را بدهم یا خیر…” . اگر سخنان ولی فقیه ارشادی و تکلیفی نداشته باشد آنگاه گفتن چنین سخنی چه معنایی دارد؟؟؟ چه معنایی دارد که ولی فقیه بگوید :”من به عنوان یک شهروند حق سخن گفتن دارم یا نه …”؟؟ چرا ولی فقیه بگوید من حکم نمی‌کنم؟؟ اصلا اگر ارشاد و تکلیفی وجود نداشت، “حکم” و “غیرحکم” چه جایی از اعراب داشت؟؟

۳- آقای بهجت همیشه در توصیه‌هایشان می‌فرمودند: “به آنچه می‌دانید عمل کنید، همین کافیست”. در همین خاطره نیز آقای خامنه‌ای در آن زمان گفته اند: ” شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی‌دانم، نخست وزیر کنم”. با توجه به این و برخلاف نظر آقای پورغلامی عزیز معتقدم چه اشکالی دارد که کسی سخن ولی فقیه را ارشادی بداند و کس دیگری آن را تکلیفی!؟؟ اگر یک نفر به این استدلال رسید که سخن ولی فقیه ارشادی است چرا باید بر خلاف نظر خودش و آنچه خود به آن رسیده اقدام کند؟؟ اگر اینگونه بود که خداوند قوه‌ی عقل و استدلال را از انسان سلب می‌کرد و یا رسولانش را بدون برهان و استدلال به سوی مردم می‌فرستاد. مگر غیر از این است که حضرت محمد نیز با یارانش با استدلال و منطق سخن می‌گفت. آیا شما داستانِ موسی و خضر را نشنیده‌اید؟؟ آنجایی که خضر کارهایی می‌کرد که با استدلال عقلی و منطق ناسازگار بود و موسی دائما اورا مورد سوال قرار می‌داد و مخالفت می‌کرد. آیا موسی اشتباه می‌کرد؟؟ آیا اگر بدون سوال و تعجب دنبال خضر راه می‌افتاد اشتباه نکرده بود؟؟ درست است که موسی بصیرت نداشت تا اعمال خضر را بفهمد اما آیا او بهترین کار را نکرد؟؟اینکه انسانی کورکورانه در مسیر درست حرکت کند خوب است؟ مگر نه اینست که حضرت علی فرمودند در زمان فتنه و آن زمانی که نمیدانید حق و باطل چیست بهترین کار اینست که مانند شتری باشید که به هیچ کس سواری نمی‌دهد؟؟

۴- آیا ولایت فقیه بالاتر از مقام خداوندی و الهی است. خداوند نیز دستوراتی دارد. عده از آنها واجب است و حرام و عده‌ای مستحب است . آیا اگر کسی اعمال مستحبی را انجام ندهد، نافرمانی خدا را کرده است؟؟ آیا اگر بعضی مستحبات خداوند بر پیامبرش واجب است که اگر انجام ندهد نافرمانی کرده ، بقیه نیز  اگر انجام ندهند نا فرمانی کرده اند؟ آیا اگر پیامبر خداوند با توجه به بصیرت و درکش از عالم هستی، عملی را بر خود واجب ببیند، افراد عادی نیز باید چنین کاری کنند؟

۵- “عنوان” نوشته‌ی آقای پورغلامی گویای همه‌ی سخنان من است. ایشان گفته اند ” رابطه‌‌ی ما و ولی فقیه رابطه‌ی ارشادی و تکلیفی نیست”. من نیز سخن ایشان را تصدیق می‌کنم و می‌گویم بله. رابطه‌ی “شما”  اینگونه است. زیرا شما بصیرت و بینشی بسیار قوی‌تر از امثالِ منِ نادان دارید. بگذارید شما پیغمبر باشید و ما مردمی عادی. مستحباتِ ما را واجب نکنید.

———————————————————————————————————————————-

تکنوشت: دیروز با دیدن خیل کثیرِ داوطلبانِ آزمون دکترا به خیل کثیر الافان این مرز و بوم پی بردم. البته این را همان اولِ صبح فهمیدم. زمانی که برای ورود به دانشگاه با ماشین،  به خاطر ترافیک حاصل از ماشین‌های عاشقان عرصه‌ی علم‌جویی، مسیری کمتر از یک کیلومتر را نزدیک به یک ساعت طی نمودم! با این وضعیت چاره‌ای نمانده جز فرار مغزمان!!!!

[suffusion-the-author]

[suffusion-the-author display='description']

  ۳۴ Responses to “احمدی نژاد ولایت پذیرتر از رهبریست؟؟”

  1.  

    سلام بهتر نیست به جای حرفای تکراری اخبار جدید تایپ کنی
    حسام: سلام. چشم! :)

  2.  

    بله که ولی فقیه از خدا بالاتر است. ده بار هم بالاتر است. صدبار هم بالاتر است. از تو عجیب است آقا حسام که می پرسی مگر ولی فقیه از خدا بالاتر است؟!… جداً که!
    حسام الدین: سلام. شما مرا میشناسید که میگویید بعید است؟؟

  3.  

    سلام …

    خوبی آقا حسام ؟! …

    معتقدم نوعی قیاس مع الفارق فرمودید همونطور که خودتون هم ذکر کردید رهبری در زمان امام فرمودند حجت بر من تمام شده حتی بدون نامه !!! چیزی که بین آقا و رئیس جمهور میگذرد را ما نمیدانیم ممکنه هزار بار این مطلب به این شکل پیش آمده باشد اما آقای دکتر احمدی نژاد نامه رسمی مقام معظم رهبری رو ( اون هم ۲ نامه ) دریافت کردند و بی اعتنائی نمودند واقعا جای تاسف داره !!! حمایت نباید مغرضانه و متعصبانه باشه وگرنه ما هم به سرنوشت دوستان سبز تبدیل میشیم عزیز دل برادر اگه اصل اینه که حکم حکومتی ارجحیت داره ( که هم قانونی و شرعی داره ) پس جای چون و چرا و سفسطه نمیمونه بله اگر نامه ای نبود مجالی برای بحثهای مولوی و ارشادی پیش میومد حال بنظرم تکلیف همه مشخصه یا ولایت فقیه رو با تمام جوانبش میپسندند و قبول دارند یا خیر !!! … .

  4.  

    ایشان مامور به شاگردی حضرت خضر شدن با اینکه مقامشون بالاتر بود. ولی یکی از نکات این داستان به نظر من این هست که ایشان به خاطر سه بار سوال کردن از همراهی بیشتر بازماندن. از رو چه حسابی می گین که بهترین کار سوال کردن بود؟ و ایشان موظف به این کار بودن؟ در هر حال این یه بحث دیگریست.

    در مورد آقای احمدی نژاد هم با گفته من و شما تغییری در جلوه ای که بعضی کاراشون می کنه اتفاق نمی افته. اینکه با هیچکس نتونن تو مملکت کار کنن نشان دهنده اشدا علی الکفار نیست. کی کافره؟ نشان دهنده لجبازی هست. چند نمونه لجبازی و اشتباهات ایشان از نظر من اینهاست:

    ۱٫ ماجرای مرحوم کردان
    ۲٫ ماجرای هاله نور و اصرار بر پیچاندن قضیه بجای اینکه بگه حالا من یه چیزی گفتم. یا اینکه مثلا نظری ندارم
    ۳٫ ماجرای مشایی
    ۴٫ مشایی و اسرائیل
    ۵٫ اخراج وزرا یک ماه مانده به دولت جدید که اگر صفار هرندی بر نمی گشت دولت از رسمیت می افتاد
    ۶٫ ماجرای رحیمی
    ۷٫ اخراج متکی تو سفر
    ۶٫ نرفتن به استیضاح وزیر راه (خود وزیر و هم گفت که نره)
    ۷٫ ماجرای مصلحی

    بازهم هست و اگر منصف باشیم در کنار هزاران کار بسیار خوب و عالی این اشکالات رو هم دارن ایشون که متاسفانه نشانه نوعی لجبازی و کل کل کردن داره. به نظر من این روحیه خوبی هم داره و اون جلوی غرب ایستادنه. ولی متاسفانه اصرار زیاد رو این کارها باعث می شه که کار به جاهای باریک بکشه و بهانه دست کسایی میده که نمی خوان سر به تن ایشان باشه. هزاری هم بیان بگن، به نظر من مردم از این لجبازی ها خوششون نمیاد. چقدر به موسوی می گفتیم که غد و یک دنده هست و زمان امام (ره) استعفا می داده و قهر می کرده. ان شا الله که دست از این لجبازیها برداره و کارهای خوبشون رو ادامه بدن. من همچنان از ایشان برای کارهای خوبشون دفاع می کنم و اگر باز هم انتخابات ۸۸ باشه و همون کاندیداها به ایشان رای میدم ولی این دلیل نمیشه که چشمم رو روی کارهای زشت این مدلی ببندم.
    حسام الدین: ای بابا! کار زشت کجا بوده! آقای وزیر استعفا دادند و ایشون قبول کرده و رهبری بعدن به وزیر نامه نوشتن و گفتن لوس بازی در نیار و بمون و دکتر هم باز چیزی نگفته و گفته بمونه! این کجاش کار زشت و ضد ولایته! شورشو در آوردین شما ها!

    •  

      آره همه منگل تشریف دارن و نمی بینن که احمدی نژاد دو دفعه نیومده هیات دولت. اگر بار اولش بود و اون کارهایی رو که گفتم نکرده بود، منم مثل شما خوشبین می بودم. ان شا الله که همنیطوری که جناب عالی می گی باشه. ولی شواهد چیز دیگه ای رو نشون می ده.
      حسام الدین: شواهد از اول همین را نشان می داد! من که چیز جدیدی از شخصیت دکتر دستگیرم نشده است!

  5.  

    سلام

    نمی دانم که داستان حضرت موسی و خضر (ع) رو برای تایید چی آوردی. این داستان به این بحث لطمه وارد می کنه نه اینکه کمکش کنه. رو چه حسابی گفتی که حضرت موسی با سوال کردن کار خوبی کردند؟ سوالهای حضرت ظاهرا باعث شد که از همراهی با حضرت خضر (ع) باز بمانند.

    قَالَ هَـٰذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ ۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿٧٨﴾ (سوره مبارکه کهف)
    گفت: «این [بار، دیگر وقت‌] جدایى میان من و توست. به زودى تو را از تأویل آنچه که نتوانستى بر آن صبر کنى آگاه خواهم ساخت»

    در این مورد خاص جناب احمدی نژاد، من که دعا می کنم دست از این لجبازی بار nامش بر داره. بار اولش که نیست از نظر من هم دور از انصاف هست که بیخودی کارهای اشتباهش رو درست بدانیم. لجبازی و اصرار بر اشتباه کار پسندیده ای نیست که متاسفانه ممکن است عواقب بدی داشته باشد.
    ای کاش یک نفر نرمال تو این مملکت داشتیم که دلمون خوش باشه!
    جسام الدین: مراد از اوردن آن داستان این بود که همه جا باید بر طبق عقل رفتار کرد. مقام حضرت موسی در شریغت بالاتر از خضر بود. اما حضرت خضر مامور به انجام اموری در عالم تکوین بود که اگر حضرت موسی بذون چون و چرا از او پیروی میکرد جای سوال و مواخذه بود. خداوند با این کار تنها به موسی نشان داد که تمامی علم او از خداوند است و بدون اراده او، هیچ دخل و تصرفی در عالم تکوین ندارد و میخواست غرور او از بین برود! البته این غرور لجظه ای در حضرت موسی شکل گرفت و البته خطای کوچک بزرگان، بزرگ است.
    در مورد آقای احمدی نژاد هم ایشان با افراد مغلوم الحال مغرورانه برخورد میکنند! اشدا علی الکفار رحما بینهم! زیاد با نظر شما موافق نیستم!

  6.  

    خیلی مطلب خوبی بود . تا به حال کسی به این نکته توجه نکرده بود .
    حسام الدین: ممنون!

  7.  

    این کامنت خصوصی ست . لطفا منتشر نشود

    سلب درست است نه صلب برادر . لطفا اصلاح بفرمایید تا نگویند نخبگان و مغزها هم بعله !

    شما در دل ما جای دارید

    یا علی
    حسام الدین: ممنون! چیز خصوصی ننوشتید که منتشر نشود! اصلاح شد! از بس من در رشته ام با اجسام صلب کار میکنم، قاطی کرده ام! ممنون از تذکرتان!

  8.  

    سلام
    ظاهرا شما با ما دیگر صنمی ندارید !!! بقول هموطنان آذری : عیبی یخ
    پسر خوب ، خوب آسمون ریسمون کردی تا نتیجه بگیری که کار احمدی نژاد مانند همان کاری ست که خود آقا انجام میداد . برادر ، به نظرم به کاهدان زدید ! این عکسی که از سایت الف گذاشتی مربوط به ماجرای مشایی ست که ولی فقیه رسما نامه ی مکتوب نوشتند که به صراحت دستور دادند این انتصاب ملغی اعلام شود . اما آیا امام ره نیز چنین نامه ای به ریاست جمهوری وقت نوشتند ؟ حتی با توجه به نبود دستور مکتوب ، آنجایی که آقای خامنه ای متوجه شد نظر امام این است که به مصلحت نیست ، علی رغم میل باطنی ، موسوی را معرفی کردند . این کجا و آن کجا !
    بله ، ما در اوامر خدا نیز امور مولوی و ارشادی داریم . و البته در منویات ولی فقیه نیز چنین است . نمونه اش سیاست خارجی و بخصوص مسئله ی هسته ای که آقا علی رغم اینکه موافق رویه ی دولت اصلاحات نبودند اما مخالفت نیز نکردند . آقا با بسیاری از کارهای احمدی نژاد بخصوص در تعیین معاونین و وزرا نیز موافق نبودند اما اجازه دادند دولت کار خود را پیش ببرد . این یعنی امر ارشادی که متاسفانه احمدی نژاد ارشاد نشد !!!
    اما برخی امور به مصلحت کشور نیست که آقا رسما و با نامه ی مکتوب و یا سخنرانی علنی جلوی کار را می گیرند که نمونه اش داستان مشایی و مصلحی ست . فکر نمیکنم ماجرا انقدر پیچیده باشد اخوی !
    یا علی
    حسام الدین: سلام. چه کسی گفته که ما با شما صنمی نداریم!؟؟ مخلص شما هم هستیم!
    به نظرم منظور من هم همین بوده که موضوع پیچیده ای اتفاق نیفتاده است! آن نامه هم طی فرآیندهای مسخره ای منتشر شد! رهبری دیروز فرمودند که اینقدر بیخود برای این مسائل تو سر و مغز خود نزنیم. خود رهبری زنده هستند و اگر اتفاقات و تصمیماتی بر خلاف مصالح انجام بگیرد ایشان جلوی آن می ایستند! آن هم بدون جنجال. در ضمن از کلام ایشان میشد این برداشت را کرد که خیلی فرق است بین دولتی که زیاد کار انجام میدهد و چندین مورد تخلف دارد با دولتی که هیچ غلطی نمیکند و حتی تخلفاتی کمی دارد! منظور از نوشته ی من مقایسه رهبری با رئیس جمهور نبوده است بلکه میخواستم به این اعتراض کنم که چرا بیخود سر هیچ و پوچ افراد را ولایت ناپذیر و منحرف میکنیم! اگر قرار باشد این کارها را درست بدانیم باید خود رهبری را هم در زمان ریاست جمهوری فردی منحرف و دور از ولایت فقیه بدانیم!
    علی یاورتان!

  9.  

    ممنون از توضیحتون .اصلاح شد

  10.  

    سلام آقای حسام الدین
    حرفاتون رو قبول دارم .اعصابم از اینکه تو کشور ما بیشتر از مسائل اصلی به حاشیه ها پرداخته می شود خرد است .
    نمی دونم کی می خوایم از این رفتارمون دست برداریم
    یه کلبه اینترنتی جدید دارم .یادداشتی از یامین پور آوردم چون خیلی به دلم بود لینک تون کردم
    موفق باشید
    حسام الدین: ممنون از لینک کردن و اینکه اعصابتون رو لطفا خرد نکنید! مسائل مهمتری واسه اعصاب خراب کردن هست!

  11.  

    آقای بهجت همیشه در توصیه‌هایشان می‌فرمودند: “به آنچه می‌دانید عمل کنید، همین کافیست” , و قطعا نظر ایشان این نبوده که در مورد نادانسته ها تکلیف دانستن نیست… بحث ولایت فقیه از ظرافت های بسیاری برخوردار است که فقط با بحث و مطالعه می توان به آن دست یافت…نه اینکه فورا مقایسه با حکومت های استبدادی و اطاعت بی چون و چرا شود و حکم عقل را در نفی آن صادر کنیم…
    آنجا هم که امام فرموده:“من حکم نمی‌کنم اما من به عنوان یک شهروند حق دارم نظر خودم را بدهم یا خیر…” تایید تقسیم بندی تکلیفی و ارشادی نیست بلکه نشان دهنده ی آن است که حرفشان فاقد حکم حکومتیست…
    و اما نتیجه گیری هایی که اقای پور غلامی در انتهای متنشان کردند در رد تقسیم بندی تکلیفی و ارشادی و نفس موضوع ولایت پذیری من را یاد مباحث ولایت فقیه آقای پناهیان انداخت که می فرمودند در این گونه مسائل ولایت و ضد ولایت معنایی ندارد بحث بر سر آداب ولایت پذیریست که امروزه بسیاری از خواص ما شاید آن را نمی‌شناسند و البته هم که بیشتر خون دل خوردن حضرت علی (ع) بر اساس اسناد تاریخی همین نداشتن آداب ولایت پذیری مردمش بود که بر سر هر موضوع و حکمی ان قلت وارد می کردند و برای هر موضوع و نظری از امام می خواستند فلسفه بافی کنند که نیاز به اطاعت هست یا نه…
    پایدار باشید
    حسام الدین: ممنون از نظرتان! پس باید یک کلاس ولایت فقیه هم از ابتدایی تا دبیرستان بگذارند!

  12.  

    اوهوم! نمی دونم چرا بعضی ارشادی بودن را اهانت دانستند! البته کمی دکترجان هم لج بازی می کنند که پسندیده نیست.
    جدی آزمون دکتری شلوغ بود؟! چرا فرار مغز. پولی که می خواهید واسه اون ور بدید همین جا بدید بشید دانشجوی پولی.
    حسام الدین: هه! کی خواست به اونوری ها پول بدهد! خیر سرمان نخبه ایم ها! آنها پول دانشگاه و مخارج زندگی را می دهند! من پولی ندارم به خدا!

  13.  

    سلام عزیز؛
    آن لینکی که دادید به جوانفکر باز نشد.
    موضع الف هم که در موارد متعدد مشخص است. یعنی اگر کسی الف را نخواند ولی دوست داشته باشد ببیند تیتر امروزش مثلا چیست، ببیند احمدی نژاد چه حرفی زده، الف خلاف آن موضع گرفته… .
    خلاصه این که؛ نیست بر لوح دل ام جز الف قامت خامنه ای…
    یا حق
    حسام الدین: باریک الله! حق با شماست!

  14.  

    همه ی این ها رو میشه برای دلداری خودمون قبول کنیم…. ولی ما توقعمون از دکتر بیش از این هاست… :( حسام الدین: سلام! بله! من هم در دفاع از آقای احمدی نژاد ننوشته ام! شک نکنید که ما از ولایت به احمدی نژاد رسیده ایم و ملاک و معیار ما ولایت است و نه احمدی نژاد!

  15.  

    سلام/انشاالل…به هرجافرارمیکنیدبهتون خوش بگذره/اگه همینجاقبول بشیدمیمونیدیا….؟؟ببخشیدکشورمقصدتون کشوردوست وباوفای امریکا که نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وااااااااااااااااااااااای
    درموردمطلبی که نوشتیدنظری ندارم فقط عجب حوصله ای دارید شما!!!!!!!!!ایناچیه؟؟ بانظرEricموافقم ولی شماهم تفریحات خوبی دارید فقط مواظب باشید(هنگ)نکنه مغزتون بالاخره تحفه ایست برای …
    حسام الدین: سلام/ ممنون/ نمیدونم فعلن…. آمریکا هم میتونه باشه/ …./ البته که تفریحات ما خوب است.

    •  

      کاش همینجاقبول بشیدوبمونید/اگه بریددیگه برنمیگردید!خانوادتون بااین موضوع مشکلی ندارند؟؟ راستی مگه قرارنبودبرای اقای جلیلی تبلیغ کنید؟؟
      حسام الدین: خیلی ناراحت میشید که ما فرار کنیم؟؟/ از کجا مطمئنید ما بر نمیگردیم! / نخیر قرار نبود! من نظر خود را گفتم! ما در حال زندگی میکنیم نه در آینده!

      •  

        اینم یه حرفیه/باشه مهندس ماتسلیم شدیم دیگه حرفیه؟؟؟/**بهتون خوش بگذره **بادست پربرگردیدوهمینجاخدمت کنید(الهی امین)
        حسام الدین: ممنون!

        •  

          سلام/خوبید؟دیدیدرهبردرموردموضوعی که نوشتیدچی گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
          چمدونتونابستید؟؟
          حسام الدین: سلام. ممنون! خوبم. البته رهبری دقیقا در این رابطه سخنی نگفتند! اما کلا خیلی زیبا صحبت کردن! گفتن دوستان لطفن اینقدر کاسه داغتر از آش نشوند!
          هنوز هیچی معلوم نیست! نکنه جای شما رو تنگ کردم؟

          •  

            خداراشکرکه خوبید!نه اصلامن منظورم جاتنگی نبود/چون حرفشازدیدگفتم لابدبساط سفرتونا بستیدوعازم………؟؟
            کاسه خان حالاخنک شدید؟؟؟ببخشیداین سوالامیکنم(اصفهان)هستید؟؟
            حسام الدین: بله. اصفهانم

  16.  

    با معیار شخصی و فهم انفرادی از “ولایت فقیه” نمیتوان جامعه را اداره کرد برادر… فکر میکنم کمی قانون ابهام دارد در حوزه اختیارات و تداخل آن .. یا نمیدانم شاید قانون با حرف شما تطابق ندارد. یا قانون با شرع استنباطی حکومتی تطابق ندارد. یا با حکومت استنباطی از شرع! کلا نمیدانم ! گفتم احوال شما را جویا شده باشم.

    کمی تفحص کنیم به این مسئله، شاید جوابی پیدا شد…

    آزمون دکتری هم راست گفتی .. چه جمعیتی بودند.. چقدر هم سوال غلط داشت.
    حسام الدین: در این پست شاید من نتوانسته ام منظور خود را خوب برسانم! ممنون از لطفتتون!

    •  

      شاید هم بنده در این کامنت نتونستم منظورم رو خوب برسونم! ;)
      کمی تفحص کنیم به این مسئله، شاید جوابی پیدا شد…

  17.  

    ۱- به نظر شما ولایت پذیری ایجاب نمی کند که در عمل به فرمایش رهبر، بر روی مسایل فرعی تمرکز نکنیم. لازم به توضیح نیست که مسئله فرعی کیه.
    ۲- مغز من هم چند وقتیه تو گوشم می خونه که میخاد فرار کنه.
    حسام الدین: ۱- یعنی تبیین ولایت پذیری جزو مسائل فرعیه؟؟؟ (شاید سوالتون رو اشتباه فهمیدم) ۲- ایشالا فرار کنید و بعد دوباره برگردید در قفس دوست داشتنی وطن :)

  18.  

    سلام
    با بخشی از نگاهتان موافقم،
    اما این نکته هم به ذهنم رسید که:
    کار پاکان را قیاس از خود مگیر…
    در برابر معصوم چون و چرا بی معنی ست ، وقتی ما قائل هستیم شخصی علم لدنی دارد، ان قلت کردن نشانه ضف ما در امام شناسی و ولی شناسی ست!
    حسام الدین: سلام. من فرق چندانی نمیبینم! ائمه ما مهر امامت بر روی پیشانی نداشتند! آنها هم نیاز به کنکاش و تفقه داشتند تا بتوان کشفشان کرد! و همین طوری که میبینید عده ای ( یعنی شیعیان) بدون چون و چرا آنها را میپذیرفتند و معصوم میدانستند و عده ( اهل تسنن) آنها را بزرگان دینی میدانستند! یا حتی عده ای دیگر بودند که تا ۴ امام یا ۶ امام یا ۸ امام و حتی ۱۱ امام جلو آمدند اما به شناخت دیگران نائل نیامدند! ائمه ما انسان عادی بودند! حتی پیامبر نیز! پس زیاد با حرف شما موافق نیستم! چون اصل کار شناخت ائمه و اهل ایمان و اولی الامر است!

    •  

      خب فرض را بر این گذاشتم که بحث ما بر سر نوع تعاملمان با فرامین امام معصوم است نه شناخت و در نظرم بسیار بدیهی و روشن است که وقتی کسی امام را شناخته و پذیرفته است، دیگر تردید معنا ندارد!
      از طرف دیگر، در باب شناخت هم به نظرم جوینده واقعی با مشکل چندانی برخورد نخواهد کرد و نیاز به استفاده از استدلال و عقل ناقص ندارد، چون حضرات همگی امام بعد از خود را معرفی می کردند و یا حتی در دوره اختناق و تقیه ویژگی ها و مشخصاتش را بر می شمردند…
      در باب عادی بودن حضرات هم دو بحث وجود داره: یکی ناظر به بعد زمینی آن ها و دیگری حقیقت وجودیشان…
      به هیچ وجه معصوم یک انسان عادی نیست به دلایل عقلی و نقلی بسیار…
      در مجموع یک نکته دیگه هم قابل اشاره است که نوع نگاه ما به شریعت ، معصوم و میزان تبعیت و تسلیم بودنمان و … مثل یک نردبانه، هر کسی به اندازه شناخت و معرفتش روی پله ای ایستاده، یک نفر مثل آن شخصی ست که به فرمان امام بی سوال و لحظه ای درنگ خود را در تنور آتش می اندازد و شخصی دیگر با کلی سوال و استدلال دنبال منطق می گردد…
      همه این عرایضم در باب امام معصوم بود البته در باب ولایت فقیه و دوران غیبت ، نظرات متنوع است …
      حسام الدین: اگر شناخت امام ساده بود جمعیت شیعه اقلیت نبود! به نظرم اگر به دید انسان معمولی به ائمه و انبیا نگاه کنیم و بعد به فوق العاده بودن آنها برسیم درست تر باشد تا ابتدا آنها را افرادی معصوم و بی گناه بداینم و نتوانیم با دیگران قیاسشان کنیم! باز هم میگویم! ائمه ما نه نورافکن توی صورتشان داشتند و نه مهر امامت! اگر داشتند حادثه عاشورا اتفاق نمی افتاد! یکی از بدترین اشتباهات اینست که ائمه و پیامبر را تقدیس کنیم و از دایره انسانی بودن خارج کنیم. همین می شود که بعد از پیامبر خیلی از مردم نمیتوانستند علی را به عنوان امام و حاکم بپذیرند! پس به نظرم برای تمامی انسان ها باید ابتدا آنها را معمولی فرض کرد و بعد با استدلال و عقل و منطق به مقام آنها رسید و آنها را تقدیس کرد! در زمان امام علی هم میگفتند او با پیامبر قابل قیاس نیست! در زمان امام حسین هم میگفتند او حتی در حد امام علی هم نیستو فقط فرزند اوست! چون بدون دلیل و پذیرش عقلی اائمه و پیامبر را تقدیس میکردند و مقام عصمت قائل میشدند!

      •  

        نه موافق نیستم با احترام
        مظلومیت و اجحاف حق ائمه به دلیل دشواری شناخت آن ها نبود و نیست، کار از جای دیگری خراب است!
        حق همیشه روشن است، آفتاب آمد دلیل آفتاب…
        از مثال هایی که زدید تعجب کردم! حداقل در مورد واقعه عاشورا که خودتان پست مفصلی داشتید!
        جهل و عدم شناخت با عناد و دشمنی زمین تا آسمان فرق می کند، همه حضرات در طول دوران امامتشان اتمام حجت کردند…
        در باب عادی بودن ائمه هم عرض کردم، بستگی دارد که کدام حیطه را مدنظر داشته باشید!
        معصومین مقام و منزلتی فراتر از ماسوی الله دارند!
        در باب غالیان هم متوجه منظورتان هستم ولی اظهر من الشمس است که آن شاخه انحرافی مورد نظرمان نیست!
        حسام الدین: من هم نگفتم حقیقت روشن نیست! اما به رسمیت شناخت حقیقت سخت است! صحبتم با آن پست تناقضی ندارد! پذیرش و شناخت کسی به عنوان مولا و اولی الامر کار سختیست وقتی که مولا را از بالا به پایین بشناسیم نه از پایین به بالا! یعنی از خصوصیات رفتاری اورا بر حق بدانیم !! بدانیم امام چه خصوصیاتی دارد و بعد مقایسه کنیم!

  19.  

    سلام دادا. ممنون.

    راست ش این بحث ولایت فقیه، از اون بحث های پر حاشیه است که هر وقت طرح می شه کلی بازتاب های متفاوت داره. تقریبا همه علمای شیعه “ولایت فقیه” رو قبول دارند و اختلاف آنها تنها بر سر حدود و ثغور آن است.

    اون چیزی هم که من در این پست دنبال کردم، نظر امام خمینی است. نظر امام بر این بود که “ولی فقیه” تمام اختیاراتی رو که “معصوم” (ع) دارد، دارد. البته این ربطی به مقام عصمت ائمه نداره. چون بعضی ها فکر می کنند که منظور امام اینه که پس ولی فقیه هم معصوم است. نه، بحث امام ناظر به کارکردها و اتختیارات اجتماعی- سیاسی ولی فقیه است.

    حالا سوال بعدتر اینه که آیا حرف معصوم (ع) را می شود به مولوی و ارشادی تقسیم بندی کرد یا نه؟ بعضی ها می گویند بله، و ضرورتی ندارد که اگر معصوم (ع) توصیه ای کرد الا و لابد باید اجرا شود. اما طبق قواعد قرآنی و حدیثی به نظر می رسد که این موضوع اشتباه باشه. مثلا در قرآن هست که “النبی اولی بالمومنین من انفسهم” و یا در روز غدیر که پیامبر از مردم سوال می کنه آیا من بهتر از خودتان خیر شما را تشخیص می دهم یا نه، و مردم جواب دادند آری.

    تاریخ هم البته نشون داده همه اونهایی که از حکم امام عدول کردند (چه مولوی چه اشادی) عواقب خوبی برایشان رخ نداده که می تونید به تاریخ مراجعه کنید.

    بعضی از دوستان هم فکر می کنند که پذیرفتن حکم ولی فقیه، به معنای تعطیلی عقل است. این هم به نظر اشتباه است. برای این که ولی فقیه تا مصلحت به انجام امری ندونه مسلما در آن باره حکمی نمی دهد. مثلا در طول عمر شش ساله دولت احمدی نژاد به نظرم یک بار آقا در مورد مشایی نامه نوشتند و یک بار هم درباره نمایندگان ویژه صحبتی کردند که الحمدلله در هر دو بار هم داش محمود حرف رهبری را گوش دادند.

    اون نامه امام به آقا در مورد ولایت فقیه رو هم حتما گیر بیارید و یک بار دیگه بخونید. و ایضا جواب آقا به امام رو.

    یاعلی مددی
    حسام الدین: چشم! آن نامه را خوانده ام و باز نیز میخوانم!

  20.  

    سلام
    بهتر است که به رهنمودهای رهبری حتی اگر حکم نباشد عمل کرد.
    یا حق
    حسام الدین: بله! بهتر است! ولی اگر نکردیم کفر نکرده ایم!

  21.  

    سلام
    رهبری یک مقام هدایتگره همان طور که اسمش معلومه وقتی تو مساله ای دخالت میکنه یعنی کار جایی گیر داره و حکم حکم رهبریست . در مورد اقای جوانفکر ایشان این حرف و تکذیب کرد و البته سایت مشکوک جهان نیوز اقدام به تحریک مردم می کند با استفاده از نام رهبری تقریبا در هردو خط خبر نامی از بقایی و مشایی و رحیمی است از نظر من افراد مطیع رهبری پیش از اطاعت باید دشمن شناسی را بیاموزند نفاق شناسی و….
    والعاقبه للمتقین

  22.  

    سلام
    کامنت مطلبو برا محمد گذاشتم.
    برم دوباره بازش کنم اینجا کپیش کنم.

    سلام
    یادش بخیر یه موقعی مطلبی با عنوان “یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد” در این رابطه قلمی کردیم.
    (http://www.mehdimutlu.blogfa.com/8812.aspx)
    ——————————-
    فرهاد جعفری: در چنین وضعی؛ بله. من هم به ولایت‌فقیه اعتقاد دارم و تاکنون اشتباه می‌کرده‌ام که می‌گفته‌ام به آن معتقد نیستم!

    یعنی اگر مجاز به این باشم که هرگاه «رای و نظر ولی‌فقیه در تصادم با رای و نظر یا منافع شخصی یا جریانی‌ام» باشد به راهی بروم که خودم می‌دانم یا حرف و سخن و اوامر او را چنان بفهمم که به منافع و مصالح خودم یا جریانم نزدیک‌تر می‌بینم؛ آنگاه چه مانع عقلی‌ و منطقی‌یی برای پذیرش این نظریه، حتا از سوی من وجود دارد؟! (باور کنید که اگر می‌دانستم اعتقاد به ولایت‌فقیه چنین معنایی دارد، سال‌ها پیش به آن ایمان آورده بودم!).
    ——————————-

    اینو اونجا یادم رفت بنویسم:
    گویا حضرت آقا اون روزها توی خطبه های نماز جمعه درمورد اختیارات ولی فقیه صحبت کرده بودند که منجر شده بود به راهپیمایی انجمن اسلامی در حمایت از ولایت!
    حسام الدین: اون پست را خوندم! و با نظرتان موافقم! اما شما باید اول به چیزی ایمان داشته باشید و بعد از آن پیروی کنید! در حالی که تعداد زیادی از مردم اصلن چیزی به اسم ولایت فقیه را قبول ندارند چگونه می توان در مورد تبعیت از آن برایشان حکم صادر کرد!!! حقانیت و مشروعیت سخنیست و مقبولیت سخن دیگری! و در ضمن انسان با عقل و درک به ولایت فقیه میرسد و این باعث نخواهد شد که بعد از قبول آن عقل را تعطیل کنیم!! میشود؟؟؟

  23.  

    برادر زدی تو خال
    اولش معنی تیترو نفهمیدم بعد از خوندن متنت دیدم چقدر ظریف و رندانست.
    حسام الدین: سلام. نظر لطف شماست!

  24.  

    باید منصف بود.. یک مزیت زندگی در کشوری که اکثریت یا حداقل نیمی از جمعیتش، مذهبی و ایدئولوژیست است این است که بنشینی و خودت را با بحث ها و مجادله هایشان سرگرم کنی. مثلاً جایی مثل اتریش عمراً از این انترتینمنت ها یافت شود.. همین هم هست انقدر خودکشی می کنند :-) حسام الدین: سلام. بله! تفریحات سالمِ مغزیست دیگر!! ایرادی دارد؟؟

 پاسخ دهید

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>