در این برهۀ زمانی که هر روز به انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر میشویم به نظر میرسد چینش گروهها و گرایشهای مختلف سیاسی روشنتر میشود. گرچه به ظاهر تعدد طیفهای سیاسی و افراد مورد نظرشان در وهلۀ اول هر بینندهای را گیج و گم میکند، اما برای کسی که کمی از چینشهای سیاسی ایران آگاه باشد، کاملا واضح است که اولا در نهایت بیش از دو یا سه گرایش سیاسی و فکری در مقابل یکدیگر صف آرایی نکردهاند و ثانیا این مطرح کردن افراد مختلف به عنوان کاندیداهای بالقوه هیچ هدفی جز فمهیدن مزۀ دهان مردم ندارد.
به طور کلی میتوان گفت که سه جریان در انتخابات ۹۲ به مبارزه خواهند پرداخت. اول جریانی است که سی و اندی سال است از طیفهای مختلف فکری، چه چپ و چه راست، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، چه کارگزار و چه مشارکتی و چه حزباللهی و بسجی، در تمامی ادوار دولتهای مختلف، بر سر کار آمدهاند و از قضا به گونهای هیچگاه هم بازنشسته نشدهاند. انقلاب را میراث خود میدانند و مردم را ابزاری برای بقای قدرت خویش. میتوان انها را جریان قدرت طلبی دانست که حتی اگر به ظاهر ولایتمدار باشند اما در مواقعی که خطری از جانب ولایت آنها را تهدید کند، تمام قد روبروی آن میایستند. جریان دیگر جریان اصیلِ انقلاب است. جریانی که در طول سالیان گذشته یا در راس قدرت و تصمیمگیریها نبوده است یا هرگاه که بوده با انبوه تخریبها و مانعتراشیها مواجه شده است. این جریان هیچگاه حزب و گروه و پشتوانۀ مالیای نداشته است که اگر اینگونه بود با ماهیت خود در تناقض بود.
البته جریان سومی را نیز میتوان در نظر گرفت که چیزی بینابین دوجریان مذکور است. یعنی از طرفی آرمانهایی نظیر جریان دوم دارد و از طرفی دیگر قادر به تشخیص جریان دوم از اول نیست و به همین دلیل همیشه فریب جریان قدرتطلب را میخورد و به ناچار آلودۀ زد و بندها و سیاستبازیهای آنها میشود.
وجود چنین جریانهایی در تاریخ نیز بی سابقه نیست. مثلا در زمانۀ حکومت حضرت علی میتوان جریان اول را به معاویه، جریان دوم را به علی (ع) و جریان سوم را به اشعریون مشابهت داد. نماد قدرت و ثروت، نماد عدالت و حق طلبی و نماد حماقت و نادانی و بعضا تعصب کور.
نکتۀ ضروری در مورد جریان سوم اینست که این جریان بر حسب آرمانهایش هیچ گاه در ظاهر همراه و موافق جریان زورگو و قدرتطلب نبوده است و حتی میتوان گفت که اکثرا و در ابتدای راه همیشه حامی و همراه جریانهای اصیل عدالتخواهی بودهد. امابا توجه به عدم بینش و بصیرت و حماقت مفرط، دائما مورد سو استفادۀ جریان قدرتطلب قرار گرفته تا جایی که در نهایت از آن طرف بام افتاده و به سرسختترین دشمنان جریان عدالتطلب تبدیل خواهد شد. مانند خوارج که از حمایت علی، به دشمنی با او برخواستند.
برای روشنتر شدن مطلب میتوان مصادیق جناحها و حامیان این جریانها در فضای کنونی جامعه را این گونه تقسیم بندی کرد:
۱- اصولگریان سنتی و اصلاحطلبان، حزب مشارکت و کارگزاران از شاخصترین جناحهای مربوط به جریان اول میباشند. افراد شاخص در این جریان: ۱- آقای هاشمی رفسنجانی ۲- آقای قالیباف ۳- آقای لاریجانی ۴- آقای خاتمی
۲- هیچ حزب و گروهی جز خود مردم از جریان دوم حمایت نمیکنند و شاخصترین فرد در این جریان، رهبری عزیز انقلاب است. آقای احمدینژاد نیز به عنوان تابع نظرات رهبری، خارج از تاثیر گذاری ایشان نیستند.
۳- اصولگرایانِ معتدل، پایداریها و نیروهای همیشه در صحنۀ حزب الله (از آن جنسی که رفتند و سفارت انگلیس را اشغال کردند) که بیشترین ضربه را به جریان دوم زدهاند و خواهند زد. در مورد افراد شاخص این طیف هم بهتر است که صحبتی نشود، بلکه بهانهای برای فیلتر کردن این وبلاگ به دست دوستان ندهم.
نکتۀ اصلی در انتخابات آینده اینست که جریان عدالتخواه به هیچ وجه نخواهد توانست در انتخابات آینده، تمام و کمال با آرمانها و مشخصات سیاسی اجتماعی خودش وارد شود، زیرا به محض شناسایی این جریان توسط دو جریان دیگر سریعا تخریب خواهد شد. از آنجایی که جریان حماقت (جریان سوم) پایگاههای اثرگذار زیادی در بین مردم دارد و مردم هنوز قادر به تفکیک جریان عدالت طلب از جریان سوم نیستند، بنابراین جریان عدالت طلب به هیچ وجه نباید ریسک حضور در انتخابات با تابلوی خود را انجام دهد. زیرا با این کار هم پایگاههای رایِ خیل کثیری از مذهبیون و را از دست خواهد داد و هم پایگاه رای بسیاری از گروهها و مردم که خواهان حضور دوبارۀ اصلاح طلبان در عرصۀ سیاست هستند.
از این رو به نظر میرسد که زیرکانه ترین انتخاب برای جریان عدالتخواه اصیل انقلاب آن باشد که فردی را وارد عرصۀ انتخابات کند که تابلوی یکی از دو جریان دیگر را در دست داشته باشد. فردی مانند آقای مشائی برای کاندیدای مورد نظر این جریان تا لحظهای که مرزهای این جریانات اینقدر نامشخص و مخلوط است (برای عموم مردم)، مهرهای ناکارآمد و سوخته است که البته جریان عدالتخواه بیشتر از همه به این موضوع آگاه است و مطرح شدن نام آقای مشائی بیشتر یک بازی سیاسیت تا قوای دو جریان دیگر را مستهلک کند.
بنابراین باید منتظر کسی بود که در لحظات نهایی مورد حمایت جریان عدالتخواه گیرد. کسی که شاید بیشتر شبیه حسن خمینی باشد تا رحیم مشائی.
———————————————————————————————————-
تکنوشت: این عکس را خیلی دوست داشتم.