به دلایل زیر،احمدی نژاد پیروز بزرگ انتخابات است:
۱- برای مردم مشخص شد که سیاست مداران مدعیای که جلوی احمدی نژاد ایستاده بودند یا لا اقل خود را با او مقایسه میکردند، کوتولههایی بیشتر نیستند. کوتولههای سیاسیای که فقط از دور و در هیاهوی رسانهها بزرگ دیده میشدند.
شهرداری که از سیاست مدار بودن، فقط کت و شلوار اتو کشیدهاش را داشت؛ اینقدر نادان و بی سیاست که به جای او اگر عروسکی در مناظرهها گذاشته بودند، خاصیت بیشتری داشت.
دیپلماتی که از مردمی بودن فقط ظاهر و ادایش را بلد بود؛خشک و بی روح و غیر منعطف به گونهای که آدم را یاد مذاکرات هستهای میانداخت تا مبارزات انتخاباتی.
پزشکی که از اصولگرا بودن تنها نامش را داشت؛ بیشتر شبیه حزب باد بود تا اصولگرا. بی روح و خسته و نا امید و بدون هیچ حرف تازهای.
فرماندۀ سپاهی که گویا آمده بود تا عقدههای سهیم نبودنش در قدرت را خالی کند؛ برنامههای مسخره و بی معنی. فکر کرده بود اگر بگوید گلولههای برفی و استراتژی قیچی، حرف تازهای زده است. ویکی رضاییش هم که معجونی مضحک بود از کپی پیست کردنهای واضحی که بیشتر شبیه تحقیقهای دانشجویی به نظر می رسید.
و بالاخره منتخبی که فقط با ۷ دهم درصد از آرا پیروز شد. تنها کاری که او کرد این بود که کاری نکند. خودش باشد. حرف تازهای نزند. سوتی ندهد. ادای کسی را در نیاورد و خود را امیدوار نشان دهد و تمرین کند تا بتواند بیشتر لبخند بزند. و نهایتا همه چیز را به استوانه بسپرد. بسپرد خود را به تصمیمی که از قبل برای او گرفته شده بود. شاید بیشترین وقتش را روی شانه کردن ریش و مو و گریم صورتش گذاشته بود و البته ایدۀ کلیدی که اگر نبود شاید چند دهم درصدی آرایش بیشتر میشد.
۲- برای هر کس و ناکسی مشخص شد که احمدینژاد اهل تقلب و دو دوزه بازی نیست. حق را به حقدارش میدهد حتی اگر دشمن بزرگش دینفع باشد. حتی کسانی هم که دست از لجاجت و شاید حماقت خود بر نداشتهاند و هنوز معتقدند که در انتخابات ۸۸ تقلب شده، نظام را متهم میکنند و نه اورا. آرای مردم، احمدینژاد را پاکتر و راستگوتر از همیشه نشان داد.
۳- با حذف جریان احمدینژاد از انتخابات، تنها کسی که میتواند مدعی باقی بماند احمدینژاد و طرفداران اویند. پایداریها و اصولگراها و مستقلها آزمایش خود را پس دادند و اقبال مردم به آنها مشخص شد. اصلاحطلبان و جریان استوانه هم که نشان دادند تمام توانشان آن هم در غیاب حریفی قابل، ۱۸ میلیون یا ۵۰ درصد بیشتر نیست.
۴- ائمۀ جماعات منحرف یابٍ فحاش، علامههای خود عمار پندار، روزنامهنگاران جاسوس یاب و همۀ کسانی که انحراف احمدی نژاد را با بصیرت بی مثالشان کشف کرده بودند و سر دست گرفته بودند، حالا باید جلوی استوانه سر تعظیم فرود آورند. استوانهای که روزی خواهان محاکمه و حتی اعدام او در ۹ دی بودند. اگرچه هنوز هم در توهم دزدیدن رایشان توسط احمدینزاد باشند، اما خواری و ذلتشان بیش از هر موقع دیگری آشکار شده و این خودش گویای راست کرداری احمدینژاد است.
۵- و در آخراینکه با کنار زده شدن جریان احمدینژاد، احمدینژادیها نفس تازهای خواهند کشید. خود را دیگر جوابگوی هر کس و ناکسی نمیدانند. فرصتی پیش آمده تا مقایسهای صورت گیرد و حق و باطل از هم جدا شوند. جدالهای بی معنا و غرضورزانه به کناری میروند تا فضا شکل منظقی خود را به خود گیرد. تهمتها و دروغها علیه احمدینژاد از فضای جامعه رخت بر میکشند تا احمدینژاد با عقلانیت و انصاف دیده شود. رفتارهای دوگانه دیده خواهند شد. خوشحالی طرفداران ۱۸ میلیونی با عزا و دلهرۀ طرفداران ۲۴ میلیونی مقایسه خواهند شد. مظلومیت احمدی نژاد بیش از پیش دیده خواهد شد.
——————————————————————————————————————
پینوشت ۱: خوشحالم که گرینهای مثل محمد غرضی هم وجود داشت تا مثل منی که تحت تاکید رهبرش باید رای میداد با وجدانی آسوده رای خود را به صندوق بیندازد.
پینوشت ۲: احمدینژادی هیچگاه بغضش را با غریبهها به اشتراک نمیگذارد. بساط غمکدههایتان را جمع کنید دوستان. تازه اول عشقست.
پینوشت ۳: احمدی نژاد باشد یا نباشد، این راه ادامه دارد. مردم هیچگاه عاشق اربابانشان نبودهاند، اما فداییهایشان چرا.
پینوشت ۴: اجازه نخواهیم داد مشتی بی سروپای از خودراضی، عزیز مارا محکوم کنند. اگر احمدینژاد در دادگاهی در ایران اسلامیِ عزیزِ من محکوم شود، بنده به شخصه حاضرم با انتحار خود آن دادگاه و مسببانشان را به درک واصل کنم. خوشحال خواهم شد که برادران دالتون هم آنجا جمع باشند.