دسامبر 012010
 
چارلی چاپلین

عاشق این نگاه چارلی چاپلینم

دقدقه‌هایی داری.دوست داری بقیه هم بدونن.فکر میکنی که باید جایی بنویسی. فکر میکنی واقعا افکارت خیلی ناب و شیکن. وبلاگی راه میندازی و بسم الله را میگی و موتور نوشتن را آتیش میکنی. یه کم که مینویسی میبینی کسی نیست که خزعبلاتت رو بخونه و ببینه. باید خواننده جذب کنی. باید یه خری باشه آخه، که واست هورا بکشه یا نه؟؟ یکی باشه که بگه آفرینمنم موافقم.پس میری سراغ خواننده. وای که  واسه خواننده جذب کردن چه خفتها که نباید بکشی. اگه واقعن خزعبل هم بنویسی که خفت مضاعف است. هی تو اینترنت سرچ میزنی ” راه های افزایش بازدید “. صبح تا شب واسه این ننه غمر و اون ننه غمر کامنت میذاری که بیاند شر و ورات رو بخونن.” سلام، وبلاگ وزین و خوبی دارین، ممنون میشم به ما هم سری بزنید”. هزار تا از این نوع جمله ها که توی یه فایل ذخیره کردی رو هی واسه این و اون میفرستی. حالا دیگه دقدقت شده مهم شدن. شده محل گذاشتن بهت. میچرخی  تو وبلاگای بقیه . میبینی ۳۰۰ تا کامنت دارن بعضیاشون. آهی از نهادت بلند میشه. دیگه برات مهم نیست که چی مینویسی. سریع یه مطلبی به روز میکنیو میدوی این ور و اون ور دنبال خواننده. لینک باکس میندازیو تبلیغات هوا میکنی. آهنگ پس زمینه اضافه میکنی و آرم درست میکنی. “متا وورد” تو انگولک میکنی و رنگ و لعاب پیجتو عوض میکنی. از بلاگفا به پرشین، از اونجا به بلاگر و بعد واسه خودت یه سایت شخصی میسازی. شاید اسمتم اسم دختر بذاری. فضای مجازی هم شده مثل چت روم یاهو دیگه. اگه یه مرد بره توش هیشکی واسش سوتم نمیزنه. اما خدا نکنه اسمت آناستازیا باشه. دهنتو صاف میکنن از بس بوق و عر و سوت برات میفرستن. ولی نمیدونی که بابا به خدا داری خزعبل مینویسی. چرا اینقدر زور میزنی. بی سوادی! اینقدر که دغدغه را با قاف مینویسی و ننه قمر رو با غین !مطالبتت قام سگ نمی ارزن! اسم خودتم گذاشتی ارزشی نویس. جمعش کن. بسه دیگه.  جشن میگیری که خواننده هات شدن ۱۰۰ میلیارد. به درک! به گورِ سیاه. با کی مسابقه راه انداختی آخه؟ شصت من ریش چپوندی رو صورتت و خجالت نمیکشی با این نوشته‌هات. نه اخلاقی ازت مونده و نه ادبی. فقط ادعاته که گوش فلک را پر کرده که فکر میکنی اینایی: ارزشی نویس. افسر جنگ نرم. منتقد. سیاسی نویس.  کسی که برای خدا مینویسه. روشنگر. روشنفکر. چیز فهم و ……………!

ولی من میدونم تو کی هستی! هیچ خری نیستی آقای محترم!

اگه شک داری یه نگاه بنداز به خودت. مطمئن میشی!!!!!!!

———————————————————————————————————————————————–

پینوشت: به کسی بر نخورد!

تکنوشت: ۲۰ سال برنامه ریخته اند که آب فلان منطقه را به جایی انتقال دهند که پتانسیل بالای کشاورزی دارد. احمدی نژاد می رود و یکباره عشقش می کشد که بگوید ” این آب مال اینجاست. پس صاحبش شمایید. به استاندار میگم ترتیب اثربده که آبتون جایی نره”. ملتی بیچاره هم برایش هوووورااا می کشند.

مطلب مرتبط:

[suffusion-the-author]

[suffusion-the-author display='description']

  ۴۶ Responses to “به ریش پدرت میخندی اگه تو ارزشی نویس باشی”

  1.  

    این همون چیزیه که من الان دارم تو فیسبوک تجربه می‌کنم. مطالب به قول تو ارزشی، خریدار ندارن و دامبولک بازی که هیچ ارزش نداره، بازارش عجب گرمه! این تناقض خیلی آزار دهنده‌‌س.
    حسام الدین: سلام. به هر حال دامبولک بازی همیشه خدا جذابیت بیشتری برای ملت داشته!

  2.  

    این قسمت پینوشتتون:
    اگه منظور استان چهار محال و بختیاری هست و منظور هم انتقال آب زاینده رود
    باید بگم کمی تحقیق کنید
    این آب تمام و کمال در حال منتقل شدن هست
    به ذوب اهن
    به یزد
    به کاشان
    به …
    کمی در مورد تونل گلاب تحقیق کنید
    تونلی که برای انتقال ۱۱ متر مکعب انتقال آب طرح ریزی شد و الان همه اب را می تونه ببره
    و اینم بگم
    اونی که هورا کشید کسی بود که در ۵ کیلومتری سد زاینده رود خونه داره و آب شربش را با تانکر میارن
    زمین کشاورزیش شده بیابون لم یزرع
    یادتون باشه اینجا همه کشاورزن

  3.  

    سلام به روزم با : مشایی
    ضمنا خیلی تند مینویسی . ادبو یادت نره.

  4.  

    آخه می دونی موضوع اینه که دغدغه اینجوری نوشته می شه نه اینجوری : دقدقه !
    حسام الدین: سلام. موضوع اینه که من تو متن اشاره کردم که چجوری نوشته میشه! کامل بخونید میفهمید!

  5.  

    قصش مفصل نیست.من حوصله گفتنش رو ندارم! اینا رو ول کن. تو خوبی؟
    حسام الدین: ای باباپپ۱ تو هم که همیشه بی حوصله ای! ما خوبیم! این قدر هم داد و بیداد راه ننداز

  6.  

    سلام
    منظورتان دقیق کدوم مطلب بود.ممنون می شوم ریز تر نقد کنید و اشکالش را بفرمایید.
    اینجا تیک خصوصی نداره؟؟؟؟
    حسام الدین: کافیست بگویید خصوصیست تا منتشر نشود!همین

  7.  

    حسام الدین خان سلام
    مطالب شما رو که فرصت نکرده بودم بخونم ، خوندم . اگر به شما بر نمیخوره باید بگم که شما از نظر بنده جزو معدود کسانی هستی که خزعبل نمینویسی و حرف برای گفتن داری . از این ادا اطوارا هم از شما ندیدم که دنبال بالا بردن بازدید کننده یا تبلیغات آنچنانی داشته باشی .
    اگر ما یاد بگیریم که اینجا از سر تکلیف بنویسیم بگمانم دیگر چنین مشکلاتی نخواهیم داشت .
    در ضمن قبلا هم پیرامون کاریکاتور سید حسن نظر دادم که ظاهرا ثبت نشده
    یا علی
    حسام الدین:سلام. نظر لطف شماست! البته به نظرم در خزعبل نویسی بنده استادم!در مورد بقیه نظرتان نیز موافقم! اگر ملت نگن هندونه زیر بغل هم میذارن ولی ما کشته مردۀ نوشته های شماییم! مخصوصا این آخری که واقعا حساب ویژه ای روی شما باز کردم! در مورد سید حسن هم من کامنتی از شما نگرفتم! مطمئن باشید اهل کامنت خوردن نیستم!!نشاالله که همیشه دغدغه های نوشتن از ذهنمان بیرون نرود! و راه را گم نکنیم

  8.  

    سلام
    حرف حق جواب نداره.
    سایتتون را خواندم زیبا و جالب بود.ممنون میشم به وبلاگ بنده هم سری بزنید:دی
    یا حق
    حسام الدین:سلام ما همیشه به شما سر میزنیم! گرچه دیگه وبلاگ نیست و شده عزاخانۀ حسین! حق یارت

  9.  

    ابعاد وجودی تو من رو در تعجب انداخته. چندین بار این سایت رو خوندم تا مطمذن بشم که تو نوشتی و هر بار در شگفت تر ماندم
    حسام الدین: به به ! سلام علی جان گل! میدونی چقدر دلم واست تنگ شده؟؟ اون سربازی کوفتیت تموم شد بالاخره؟ حالا این ابعاد وجودی که گفتی واقعا خوبه یا بده؟؟؟ اگه بده تا اصلاح کنم خودمو!

  10.  

    کیفیت بازدید کنندگان مهم تر از کمیت آنان می باشد

    از سری کلمات قصار گوش قرمز
    حسام الدین: سلام.بله! مثلا کامنت ما فوق دویستی شما به ۵۰ کامنت میارزد برای ما!

  11.  

    سلام
    به به
    چه مناسب و به موقع
    می بینم که وب سایت رنگ و بوی محرم گرفته!
    بسیار عالی
    من منظورت رو از کامنتی کخ گذاشتی نفهمیدم بیشتر توضیح بده
    یاعلی
    راه د یگر
    حسام الدین: سلام! ممنون! منظور خاصی نداشتم! زیر سبیلی رد کنید!:)

  12.  

    قبلی رو حذف کنید امتحانی بود.
    حسام الدین: امتحان چی؟؟؟

  13.  

    ۸-|

  14.  

    سلام

    کد اچ تی ام ال داره ولی ممکنه بعد از گذاشتنش قالبت مشکل پیدا کنه:

    اگر مشکل پیدا کرد اینو بذار:

    اگر بازم مشکل پیدا کرد بصبر چون طراحمون قراره ردیفش کنه. فعلا چند روزی نیست.

    ممنون از محبتت.
    حسام الدین: حاجی نشد! هرکاری کردم چیزی نشون نداد! درست که شد واسمون حتمن حتمن بفرست!

  15.  

    بعله دقیقا ما همه با این موضوعات درگیریم. حواسمونم نیست که اگر خالصانه بنویسیم و یک نفر بخونه بهتره از اینکه ناخالصانه بنویسیم و یک میلیارد نفر بخونن! تازه نکته اینجاست که اگه بشینی فکر کنی میفهمی اتفاقا وقتی خالصانه نوشتی و کار کردی تازه اونوقته که بدون نیست قبلی بازارت هم گرم میشه. می گفت رابطه خودت رو با خدا اصلاح کن تا خدا رابطه تورو با بنده هاش اصلاح کنه. اونوقته که مشتری رو خودش میفرسته سراغت!

    احسب الناس ان یترکو ان یقولو آمنا و هم لا یفتنون؟ بخدا همنی وبلاگنویسی هم محل امتحانه!

    خیلی خوب بود. یه چیزی در حد ال کلاسیکو!
    حسام الدین: کلا ارض کربلا و کل یوم کربلا! ارض یعنی همه زمینه ها و یوم یعنی همه وقت! همه وقت و در همه زمینه انسان باید امتحان بدهد! امتحان پایبندی به اعتقاداتش و قولهایش! ممنون

  16.  

    دم شما هم گرم! خوشحالم کردید سر زدید. ممنون بابت تبریک

  17.  

    سلام محبت کردی سرزدی.
    ادب حکم می کرد که سری بزنم.
    کاری ندارم منظورت کی بود و چی بود ولی از دست آدمهای این دور و زمان که به تصویر کشیده بودی خیلی خندیدم.
    پس همان که در جامعه هم نگاه می کنی مردان خودشان را به شکل زنان زیور می کنند.
    زن بودن اینقدر خوب است؟
    ظاهر شما مردها خیلی مغرور و متکبرانه است ولی حقیقت مطلب همان بود که گفتی.
    در جامعه درسته زیر ابرو برداشته اند و گردن بند و دستبند و…..به خود میبندندولی بیچاره ها چیکار کنند قیافه های مردانه شان را که دیگر نمی توانند عوض کنند،حالا در محیطی مجازی به نام زنانه وبی درست می کنند و اینور و اونور دنبال آدم می گردند تا ازشون تعریف و تمجیدی بکنه
    ولی توپ بود بیست بود و از این جور حرفها که دیگه بلد نیستم
    حسام الدین: سلام! ممنون! دیگه این زمونه است! همه چیزهای عجیب در آن پیدا میشود!

  18.  

    نمی دونم والا!!
    برای خودم که باز میشه…دوستان هم میایند و نظر میذارن!!!
    اگر دوباره باز نشد بگید تا قالب رو عوض کنم؛شاید مشکل از قالب باشد…
    حسام الدین: فکر کنم ایراد از اینترنت منه! چون یه هفته ای هست که اومدم خوابگاه و از اینجا دیگه سایت شما و یکی از دوستان باز نمیشه!به هرحال من مطالبتون را از گودر خوندم!

  19.  

    سلام. شما خودتونم مشکوک می زنیدا! نظر دهنده هات زیاد شدند!
    حسام الدین: نمیدونم والا! یعنی رفتم اینور اونور گفتم به ما هم سر بزنید!! ولی همچین زیادم نشده ها! فقط یه خوزده! تازشم من که ارزشی نویس نیستم! :))

  20.  

    موافقم چون یه مصداق همینجوری میشناسم
    ،ولی یه کم ادبیات بهتری استفاده میکردید خیلی بهتر میشد!
    حسام الدین: سلام. به هر حال نظرما در نوشتن این بود!ممنون از توصیه تون ولی:)

  21.  

    بر قرارباشی جناب معین

    نفس بکش
    نفس بکش
    اینجانفس غنیمته
    صدای تو تومزرعه
    برای ما یه نعمته
    حسام الدین: سلام.ممنون عزیز

  22.  

    سلام
    منم از وبلاگ نویسایی هستم که کامنت زیادی ندارم برای پست هام، اما هیچ وقت مثل این عقده ای ها نرفتم منت این و اون نکشیدم که برام نظر بزارید ، وبه منم ببینید و غیره چون وبم مال خودمه واسه ی خودمم می نویسم. و البته نمیگم که بدم میاد از اینکه دیگران نظر بزارن!
    این حرف هایی که زدین منظورتون وب نویسه قطعه ۲۶ که نبوده؟
    حسام الدین: سلام.آفرین به شما که اینقده خوبین! اگه میخواستم بگم منظورم کیه اسمشو مینوشتم!موفق باشین

  23.  

    همینجوری اتفاقی داشتم رد می شدم که نوشته تونو دیدم و خوندم و بسی نشاط رفت. زنده باشید. همیشه…
    حسام الدین: مگه وبلاگ ما سر راه است یا کافه بین راهیست؟:))

  24.  

    سلام! ذات وبلاگ این است مگر آنکه نیتت از نوشتن، خودت نباشی!
    حسام الدین: گرچه انسان اگر خوب خود را بشناسد برای خودش هم بنویسد هیچگاه تن به خفت نمیدهد!

  25.  

    سلام
    هم خوشم اومد از نوشتت، هم نه! حالا بماند. کلا ادب رو بیشتر رعایت کنی بهتره، حالا منظورت هر کسی که میخواد باشه!
    منظورت از اون کامنتی که برا من گذاشتی چی بوده؟! واقعا برای خودت ….؟
    حسام الدین: خوش امدنتان برزخی شده! ما ذاتا انسان مودبیم! ولی بعضی جاها نمیشه واقعیت رو نگفت!
    در ضمن نمدانم کدام کامنت منظورتان است!

  26.  

    یعنی چی!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

    یعنی ما خریم که برات نظر می ذاریم و هورا میکشیم؟

    دست شما درد نکنه حسام خان.
    واقعا که
    حسام الدین: سلام. ما به ریش خودمان بخندیم اگر منظورمان این بوده باشد! چگونه چنین برداشتی کردی عزیز دل! شما بر دیدۀ ما جای دارید!

  27.  

    سلام

    به نظرم مزخرف ترین کار اینه که آدم بره یه جا کامنت بذاره و بگه به روزم!!!
    با اینکه خیلی تند و تیز نوشته بودید اما با کل داستان موافقیم ما..
    در کل این رو هم بگم که شما هم وبلاگ وزین و خوبی دارید هااا…
    ها ها ها
    حسام الدین: ممنون از لطفتون :) اما خودم را کشتم و نشد به وبلاگتان بیایم! چند روزیست مطلبی آپ کرده اید و فقط تبلیغات بلاگفا می آید! مشکلش چیست؟؟؟

  28.  

    خیلی حال کردم،خیلی
    تو هیچ خری نیستی آقای محترم
    حسام الدین:منظور؟

    •  

      منظورم همون آقاهایی ان که هیچ خری نیستن یعنی می خواستم بگم خیلی خوب بود
      حسام الدین: آهان! ممنون! ما پیر پاتال ها منظور را دیر میفهمیم

  29.  

    میشد با ادب تر نوشت
    شما توی نوشته هات دغدغه ی اسلام و ارزشی نویس ها و انقلاب روداشتی یا عصبانی بودی صرفا؟
    حسام الدین: نمیدونم والا منظورتون چیه؟؟ شما فرض کن اینها را علیه خودم و رفتار خودم نوشته ام! دغدغۀ خاصی داشته ام که عصبانی شده ام و نوشته ام! :)

  30.  

    راستی! منظورتان از این متلکی که به عمومحمود ما گفتید چیه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! [آیکون عصبانی اونی که مخش پاچونده به طاق!!!]
    حسام الدین: ما متلکهایمان خودی و غیر خودی نمیشناسد! کار بیخود بیخود است دیگر! چه من کرده باشم چه عمو محمود چه هر کسی دیگر!

  31.  

    چی میگه؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

    خب خدا رو شکر که ما یک من ریش نداریم!!! پس با ما نبودید!!!!! :))

    تو نوشته تون کنایه ای بود به بعضیا!!! آره؟!!!
    حسام الدین:با شما هم مگر میشود بود؟ از جانمان که سیر نشده ایم!
    بله! کنایه ای بود به بعضی ها و همه یمان! خودمان و دیگران!

  32.  

    وبلاگ خوبی داری. به من هم سر بزن! [نیشخند]
    حسام الدین: ما به شما سر نزنیم روزمان شب نمیشود!

  33.  

    سلام دوست عزیز
    به مطالب جالبی اشاره کرده بودید. خواستم جوابی به نوشته تان بدهم ولی دیدم خیلی طولانی شد. آن را بطور مستقل در وبلاگم منتشر کردم. مطالعه بفرمایید.
    http://40post.ir/archives/314
    حسام الدین: خداییش ما که گفتیم به کسی بر نخوره!:)

  34.  

    عنوان جذابی بود!!
    حسام الدین: تاحالا نشنیده بودین کسی به ریش پدرش بخنده؟؟

  35.  

    تشکر ، لطف کردید.

  36.  

    من نفهمیدم کلا انتقادت به آدمای ارزشی نویسه !!! منظورت چیه؟ این مخاطبین مزخرف رو ول کن … بچسب به این وبلاگ ها :
    http://maryam.blogfa.com/ برو اون عکس خوشگلتو بچسبون به وبلاگت تا مشتریات بشن بالای ۱۰۰ تا برا هر پست
    این سبک هم بد نیست. یه نگاه بش بنداز، کلی ایده می گیری
    حسام الدین: همان ایده ایست که گفتم! چه طور است چهار عکس نیود هم بذارم که ۱۰۰۰ برابر شود آمار خوانندگان؟؟؟

  37.  

    با بیش تر سطر های این نوشته جز چپاندن شصت من ریش روی صورت و چندی دیگر …هم ذات پنداری کردم
    به شدت مخالف معامله یا مبادله ی پایا و غیر پایایی که بین وبلاگ ها وجود داره هستم
    سال هاست فراموش شده ای و وجودت در قلمت نهفته است
    قلمت هم انگار اگر از آن دست هندوانه ها نثارشان نکنی ارزشی ندارد
    به گفته ی شما سرچ می کنی و با خود می گویی شاید راه را اشتباه رفته ای
    چیزهایی می بینی که بیش تر از قبل به خود و راهت ایمان می آوری
    تو پای به راه باش و هیچ مپرس/خود راه بگویدت که چون باید کرد
    گاه به قول جلال دنگم می گیرد که قد باشم و به هر ننه قمری! رو نندازم تا زمانی که ضامن شرافت و صداقت وبلاگم باشم
    با فرمایش امام علی هم در دیگاه “مهدی” کاملا موافقم
    دیر زمانیست چراغ راهم شده و الحق والانصاف خوب امتحانش را پس داده
    در هر حال دغدغه ی شما برایم جالب بود
    امیدوارم حقیقت در فحوای کلامتان همیشه جاری باشد.
    یا علی
    حسام الدین: سلام. ممنون از نظرتون! ما انسان ها اکثرا راه را برعکس میرویم! کسی که خدا اورا دوست بدارد مردم نیز اورا دوست دارند. اما ما کاری میکنیم که ابتدا مردم دوستمان داشته باشند. بعد هم به خاطر این تن به هر خفتی میدهیم!

  38.  

    ها ها ها
    پس بالاخره تسلیم شدی هان؟
    میخواستی لج من را دربیا وری؟ برات دارم

    درباره اصل مطلب
    خوب درسته این بحث ها برای هر کسی که در حوزه وبلاگ نویسی وارد میشه پیش میاد ولی یه نکنته اونم اینه که اینا نشونه اینه که برای خدا نمی نویسیم من کسانی رو سراغ دارم که حقیقتا زن هستند و آمار بالایی هم دارن و سواد زیاد ول دنبال این کار ها آمار بازی ها نیستند
    یاعلی
    راه دیگر
    حسام الدین: سلام. بله! ما منکر این موضوع نیستیم! افراد بسیاری هستند که واقعا نمیشود از خواندن وبلاگ آنها گذشت. در ضمن من نمیخوام لج کسی رو در بیارم! حسب عادت بود که تغییرش دادیم!حالا چی چی دارین واسمون؟؟

  39.  

    خیلی دلتون پره!!
    بعضی از این راهها روبلد نبودم !! حالا دیگه نیلوفرانه هم کلی خواننده پیدا می کنه!!
    خارج از شوخی میشه متاوورد رو توضیح بدید؟
    دکتر که گفته بود قبل از سفرهای استانی ، در جلسات کارگروه ها مباحث بر رسی می شن!!
    حسام الدین: سلام! دلمون پر است دیگر! چخ میتوان کرد! متا وورد همان کلمات کلیدی سایتتان است که امروزه دیگر مبنای موتورهای جستجو نیست و تنها عدۀ معدودی از موتورهای جستجو با آنها کار میکنند! متا تگ یا کی وورد هر بلاگ نیز ممکن است ان را بنامند! در قالب وبلاگتان بچرخید انها را خواهید یافت!

  40.  

    حالا بالاخره این جناب “ارزشی نویس” کی بود؟ وجود خارجی داشت یا نه؟!
    حسام الدین: بله! وجود خارجی دارند! اما فقط نوشتم که خودش بفهمد و تلنگری باشد به بقیه!

  41.  

    سلام. خوب نصف بیشتر اینهایی که گفتین به خودتون می خوردا! تکنوشتتان درباره ی کدام منطقه بود؟
    حسام الدین:سلام، شاید به ما هم بخورد! اصلن بگویید همه اش به من میخورد! باکی نیست! مهم اینست که بدانیم که خیلی از ماها اونی نیستیم که بقیه یا خودمون فکر میکنیم! در مورد مناطقی در چهار محال و بختیاری

    •  

      جناب تلنگر چرا ناراحت می شید. بیشتر از جنبه ی تبلیغات که گذاشتید گفتم. من به غیر از این جا ندیدم تبلیغات باشه! این مبحثی که در مورد آب گفتید این جوری هم که می گید نیست. مردمی که هورا می کشند سر و کارشان با آب و زمین است پس تا حدی بیشتر از من و شما می دانند. احتمالا ناحقی در انتقال آب می شده. به هر حال اصل مطلب رو بچسبیم که این ارزشی نویس خانم بید یا آقا؟!
      حسام الدین: ناراحت چرا؟؟؟ خوب دارم میگم خودمم شامل همین موضوع میشم!تبلیغات ما هم واسه خوشگلیه! تا الان هم بیشتر از ۲۰ کلیک نخورده که سر تا تهش میشود ۱۰۰۰ تومان! شاید روزی خواستم پستی بگذارم و به ملت بگویم بیایند و کلیک کنند و پولش را بدهیم به کسی که نیاز دارد :)) در ضمن سر و کار ما بیشتر از آنها با آب و زمین است. آخر روی زمینهای با شیب در حد تیم ملی و با ان روش شخم زدن و کشاورزی آب به چه کاری می آید جز فرسایش بیش از پیش.آنجا همان کشت دیمشان را بکنند کافیست. ماشالله از بعد از انقلاب هم که جمعیت بزهای گله ها ۱۰۰۰ برابر شده! افتاده اند به طبیعت! از ریشه میخورند بعد هم شخم در جهت شیب میزنند که راحت باشد و بعد هم ابیاری میکنند! یعنی هر کاری که برای فرسایش زمین لازم است انجام میدهند!
      به نظر شما یک خانم میتواند روی صورتش ۶ من ریش داشته باشد! چه خانوم هولناکی بشود!

      •  

        حواسمان به شش من ریش نبود! در مورد زمین هم درست گفتید که همه موارد فرسایش و نابودی خاک انجام می شود اما اگر شیب زیاد باشد که به درد دیم هم نمی خورد! بگذریم.
        حسام الدین: سلام! چرا به درد میخورد! منظور ما شیب ۴۰ ۵۰ درجه نیستا! مثلا نوک قله!

  42.  

    سلام
    یا أباذر : لا تستوحشن طریق الحق لقله سالکیه ولا تستأنسن طریق الباطل لکثره السائرین فیه .
    حسام الدین: سلام. نکتۀ خوبیست

پاسخ دادن به راه دیگر لغو پاسخ

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>